اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن داودبن وردان بزاز مصری . وی از ابوطالب عبداﷲبن صلت بوسایطی از رسول (ص ) روایت کرده که آن حضرت فرمود: من ولی عشرةً من المسلمین فلم یعدل بینهم جاء یوم القیامة و یداه و رجلاه و رأسه فی مثل نقب الفأس . (ذکر اخبار اصبهان ج 1 ص 212). و نیز از زکریا کاتب العمری و محمدبن رمح روایت کند. وی در ربیعالاَّخر سنه ٔ 318 هَ . ق . بسن 92سالگی درگذشت . (حسن المحاضره چ مصر ج 1 ص 169).
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۷ ثانیه
اسماعیل آباد یافت آباد. [ اِ دِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران ، در 10000 گزی شمال باختر شهرری و 2000 گزی راه رباط کریم . ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
اسماعیل آباد حاجی معین . [ اِ دِ م ُ ](اِخ ) دهی جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران ، در6000 گزی جنوب شهر ری و 3000 گزی خاور شوسه ٔ تهران ...