 
        
            اسماعیل 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼSMAʽYL 
    
							
    
								
        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  صالح بن  علی بن  عبداﷲبن  عباس . یکی  از خویشاوندان  خلفای  عباسی . وی  در سنه ٔ 183هَ . ق . از طرف  هارون الرشید بولایت  مصر منصوب  گردید و دیار مصر هشت  ماه  در تحت  اداره ٔ او در رفاه  بود. مردی  ادیب  و فصیح اللسان  بوده  و نظم  و نثر بلیغ و بعض  خطب  از وی  بیادگار مانده  است . (قاموس  الاعلام  ترکی ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۷۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  حسن . شیخ  طوسی  در رجال  خود او را در عداد اصحاب  کاظم  (ع ) شمرده  است . (تنقیح  المقال  ج 1 ص 133).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل .[ اِ ] (اِخ ) ابن  حسن بن  علی  (ع ). وی  یکی  از ده  پسر امام  حسن  (ع ) است . (مجمل  التواریخ  و القصص  ص  455).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  حسن بن  علی بن  عتاس . محدث  است . (تاج  العروس ) (منتهی  الارب ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ](اِخ ) ابن  جعفر صادق بن  محمدبن  علی بن  حسین بن  علی بن  ابیطالب  هاشمی  مدنی . شیخ  طوسی  او را در عداد اصحاب  صادق  (ع ) آورده  و ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  حسن بن  علی  غازی  بیهقی  مکنی  به  ابوالقاسم  و ملقب  به  شمس الائمة. بیهقی  در کتاب الوشاح  آرد که  این  اسماعیل  به  ش...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  حسن بن  محمدبن  محمود جرجانی . رجوع  به  اسماعیل  جرجانی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  حسن بن  محمد حسینی  نقیب  نیشابور مکنی  به  ابوالمعالی . شیخ منتجب الدین  در الفهرست  (که  همراه  جلد 25 بحارالانواربچاپ ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  حسن  حسینی  گرگانی . رجوع  به  اسماعیل  جرجانی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ](اِخ ) ابن  حسن  متطبب . اردبیلی  در جامعالرواة گوید: در کتاب  روضه ٔ کافی  روایتی  از محمدبن  یحیی  از برادرش علاء از اسماعیل  از ابی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن الحسین بن  محمدبن  الحسین بن  احمدبن  محمدبن  عزیزبن  الحسین بن  ابی جعفر محمد الاطروش بن  علی بن  الحسین بن  علی بن  محمد...