 
        
            اسماعیل 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼSMAʽYL 
    
							
    
								
        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علی بن  رَزین بن  عثمان بن  عبدالرحمان بن  عبداﷲبن  بُدیَل  بن  وَرقاء خزاعی  مکنی  بابوالقاسم . شیخ  طوسی  او را در عداد محدثین  که  از امامان  نقل  نکرده اند (یعنی  در باب  من  لم یرو عنهم  علیهم  السلام ) یاد کرده  است . نجاشی  نیز در رجال  خود ذکر او آورده  گوید: برادرزاده ٔ دعبل  خزاعی  شاعر است  و در واسط عهده دار امور حسبة بوده  است . او راست : کتاب  تاریخ الائمة و کتاب النکاح . ابن  غضائری  او را کذاب  دانسته  است . در کتب  رجال  متأخر شیعه  نیز بر له  و علیه  مطالبی  نوشته اند. رجوع  به  الذریعة ج  3 ص  214 و تنقیح المقال  ج  1 ص  140 شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۷۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۲ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  اسحاق السراج . ابن  جوزی  در مناقب  الامام  احمدبن  حنبل  در «ذکر اعیان  اصحاب  و اتباع  احمدبن  حنبل » ذکر اسماعیل  آورد...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  اسحاق  الانصاری . محدث  است . رجوع  به  عیون الاخبار جزء1 ص 60 شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  اسماعیل  رازی  ملقب  به  مجدالدین  قاضی . او راست : القرائن  الرکنیة فی  فروع الشافعیة. وفات  وی  به  سال  750 هَ . ق . ب...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [اِ ] (اِخ ) ابن  اسماعیل  نعالی . به  قول  مؤلف  مجمل التواریخ  خال  برکیارق  سلجوقی  بود. (مجمل  التواریخ  و القصص  ص 409). و در راحة الص...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  اسود ملقب  به  تبان . محدث  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  اشعث . وی  پسر اشعث بن  قیس  کندی  است  و مادر او ام ّفروة خواهر ابوبکر صدیق  است . (حبیب السیر چ  تهران  ج 1 جزو4 ص 158)...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  اشعث . او راست : کتاب  تعبیر.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  اعمش . رجوع  به  اسماعیل بن  عبداﷲ اعمش  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  افضل  علی  ایوبی  معروف  بصاحب  حماة و ملقب  بعمادالدین  و مل»المؤید. اوراست : شرحی  بر کافیة فی النحو ابن  حاجب . وفات ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  امیة. شیخ  طوسی  در رجال  خود او را از اصحاب  سجاد (ع ) شمرده . ابن  حجر در تقریب  وی  را بنام  اسماعیل بن  امیةبن  عمروب...