اسماعیل 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼSMAʽYL 
    
							
    
								
        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علی بن  عبداﷲبن  عباس . عم  ابوالعباس  سفاح  اولین  خلیفه ٔ عباسی  است . در تاریخ  132 هَ . ق . در اثر تعقیب  مروان  حماد بهمراهی  برادر خود در کوفه  پنهان  شده  بود و وقتی  که  برادرزاده ٔ او بمسند خلافت  نشست  وی  را بولایت  فارس ، اهواز و موصل  منصوب  کردند و چون  نوبت  خلافت  بمنصور رسید مدتی  از وی  روگردان  بود ولی  بعدها والیگری  کوفه  را بعهده ٔ اوواگذار کرد و آخر مهدی  خلیفه  او را معزول  کرد. (قاموس  الاعلام  ترکی ). نام  وی  بر مسکوکات  عهد ابوالعباس  عبداﷲ السفاح  خلیفه  ثبت  است . (النقود العربیة ص 123).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۷۱۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۳ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  محمود بالیچه  ملقب  به  وجیه الدین  سمنانی  وزیر میرزا بابر. رجوع  به  حبیب السیر چ  بمبئی  ج 3 جزو3 ص  172 شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  محمودبن  اسماعیل  جبلی . شیخ  منتجب الدین  در فهرست  خود گوید: وی فقیه  و ادیب  است  و بر شیخ  ابوعلی  (ظ: ابن الطوسی ) ق...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  مخالدبن  سعید مکنی  به  ابوعمر. محدث  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  مخلد سراج . در آغاز کتاب  روضه ٔ کافی   ۞  روایتی  از قاسم بن  ربیع صحاف  از صاحب  ترجمه  از ابوعبداﷲ صادق  (ع )آمده  است...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  مَرّار. شیخ  طوسی  در رجال  اورا در عداد کسانی  که  روایتی  از امامان  نداشته اند برشمرده  گوید: ابراهیم بن  هاشم  از وی ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  مسرور. وی  از جعفربن  محمد روایت  کند که  گفت : ان  اﷲ خلق  خلقاً من  رحمة برحمة لرحمة، و هم  الذین  یقضون  الحوائج  للنا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  مسلم . محدث  است . رجو ع  به  المصاحف  ص  101 و 193 شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  مسلم بن  ابی فدیک . رجوع  به  اسماعیل بن  ابی فدیک  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  مسلم  یا اسماعیل بن  ابی زیاد سکونی . رجوع  به  اسماعیل بن  ابی زیاد شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  مسلم  عبدی  مکنی  به  ابومحمد. محدث  است .