اسماعیل 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼSMAʽYL 
    
							
    
								
        اسماعیل .[ اِ ] (اِخ ) ابن  علی  عمی  مکنی  به  ابوعلی  یا ابوعبداﷲ بصری . شیخ  در الفهرست  هر دو کنیت  را به  او داده  گوید: او راست  کتاب  «ما اتفقت  علیه  العامة للشیعة» دراصول  فرایض  و احمدبن  عبدون  آنرا از وی  نقل  کند، و نجاشی  این  کتاب  را بنام  «ما اتفقت  علیه  العامة بخلاف  الشیعة» یاد کرده  است . در کتب  متأخرین  نیز شرح  احوال او آمده  است . رجوع  به  تنقیح المقال  ج  1 ص  140 شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۷۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۲ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  مسلم کوفی . شیخ  طوسی  در رجال  خود وی  را در عداد اصحاب  صادق  (ع ) شمرده . رجوع  به  تنقیح المقال  ج  1 ص  145 شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  مسلم  مکی . ابن  قتیبه ٔ دینوری  ازو نقل  کرده . (عیون  الاخبار ج  2 ص  149).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  مسلمةبن  قعنب  قعنبی  ۞  مدنی  مکنی  به  ابوبشر. نزیل  مصر. محدث  است . وی  از شعبة و حمادین  روایت  دارد وابوزرعة و ابوح...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  مغیرة القاص  مکنی  به  ابومغیرة. محدث  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  مقری  ابومحمدبن  ابی بکربن  عبداﷲبن  علی بن  عطیة الشاوری  یمنی  شافعی  ملقب  بشرف الدین  (قاضی ). و نام  و نسب  او در کت...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  مکنسة. رجوع  به  اسماعیل بن  محمد اسکندرانی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  مکی بن  اسماعیل بن  عوف  مالکی  اسکندرانی . مکنی  به  ابوطاهر. متوفی  بسال  581 هَ . ق . او راست : تذکرة فی  اصول الدین .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  منذر واسطی  مکنی  به  ابوالمنذر. محدث  است  و زیدبن  حباب  از او روایت  کند.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ] (اِخ ) ابن  موسی . یعقوب  لیث  چون  به  بم  رسید اسماعیل بن  موسی  که  ملجاء همه ٔ خوارجی  بود که  از عرب  آمده  بودند با یعقوب  حرب  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  موسی . یکی  از والیان  اندلس .وی  بسال  268 هَ . ق . با محمدبن  عبدالرحمن  فرمانفرمای  اندلس  بنای  محاربه  و خصومت  گذاش...