 
        
            اسماعیل 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼSMAʽYL 
    
							
    
								
        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  عمروبن  نجیح  مکنی به  ابواسحاق  بجلی  (بالولاء) کوفی . وی  به  اصفهان  رفت  و سکونت  گزید و در سنه ٔ 227 هَ . ق . درگذشت . او از مسعر و ثوری  و شیبان  و حسن  و علی  پسران  صالح بن  حی  و عثمان بن  غالب  حدیث  شنید و از او اسیدبن  عاصم  حدیث  فراگرفت . و عبیداﷲبن  محمدبن  عائشه  و ابوالربیع الزهرانی  و احمدبن  محمدبن  عمربن  یونس  یمامی  از او روایت  کنند و عبدان بن  احمد، اسماعیل  صاحب  ترجمه  را موازی  اسماعیل بن  ابان  دانسته  و گوید: وی  به  اصفهان  رفت  و ناشناس  ماند و ابراهیم بن  اورمه  گوید: شیخ  مثل  اسماعیل بن  عمرو ضیعوه  باصبهان . (ذکر اخبار اصبهان  ج  1 ص  208).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۷۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۹ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  اسحاق السراج . ابن  جوزی  در مناقب  الامام  احمدبن  حنبل  در «ذکر اعیان  اصحاب  و اتباع  احمدبن  حنبل » ذکر اسماعیل  آورد...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  اسحاق  الانصاری . محدث  است . رجوع  به  عیون الاخبار جزء1 ص 60 شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  اسماعیل  رازی  ملقب  به  مجدالدین  قاضی . او راست : القرائن  الرکنیة فی  فروع الشافعیة. وفات  وی  به  سال  750 هَ . ق . ب...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [اِ ] (اِخ ) ابن  اسماعیل  نعالی . به  قول  مؤلف  مجمل التواریخ  خال  برکیارق  سلجوقی  بود. (مجمل  التواریخ  و القصص  ص 409). و در راحة الص...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  اسود ملقب  به  تبان . محدث  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  اشعث . وی  پسر اشعث بن  قیس  کندی  است  و مادر او ام ّفروة خواهر ابوبکر صدیق  است . (حبیب السیر چ  تهران  ج 1 جزو4 ص 158)...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  اشعث . او راست : کتاب  تعبیر.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  اعمش . رجوع  به  اسماعیل بن  عبداﷲ اعمش  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  افضل  علی  ایوبی  معروف  بصاحب  حماة و ملقب  بعمادالدین  و مل»المؤید. اوراست : شرحی  بر کافیة فی النحو ابن  حاجب . وفات ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  امیة. شیخ  طوسی  در رجال  خود او را از اصحاب  سجاد (ع ) شمرده . ابن  حجر در تقریب  وی  را بنام  اسماعیل بن  امیةبن  عمروب...