اسماعیل 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼSMAʽYL 
    
							
    
								
        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  عمروبن  نجیح  مکنی به  ابواسحاق  بجلی  (بالولاء) کوفی . وی  به  اصفهان  رفت  و سکونت  گزید و در سنه ٔ 227 هَ . ق . درگذشت . او از مسعر و ثوری  و شیبان  و حسن  و علی  پسران  صالح بن  حی  و عثمان بن  غالب  حدیث  شنید و از او اسیدبن  عاصم  حدیث  فراگرفت . و عبیداﷲبن  محمدبن  عائشه  و ابوالربیع الزهرانی  و احمدبن  محمدبن  عمربن  یونس  یمامی  از او روایت  کنند و عبدان بن  احمد، اسماعیل  صاحب  ترجمه  را موازی  اسماعیل بن  ابان  دانسته  و گوید: وی  به  اصفهان  رفت  و ناشناس  ماند و ابراهیم بن  اورمه  گوید: شیخ  مثل  اسماعیل بن  عمرو ضیعوه  باصبهان . (ذکر اخبار اصبهان  ج  1 ص  208).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۷۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۶ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  محمدبن  حسن بن  حسین بن  بابویه  مکنی  به  ابوابراهیم . او و برادر وی  ابوطالب  اسحاق  را شیخ  منتجب الدین  (متوفی  585 ه...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  محمدبن  حسن بن  قاسم  حسنی  طالبی  (متوفی  1078هَ . ق .). از ابناء ائمه ٔ یمن . وی  ادیب  و شاعر و دردیار یمن  مشهور بود ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  محمدبن  الحسین . رجوع  به  اسماعیل  جرجانی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  محمدبن  حسین  مازندرانی  خاجویی . رجوع  به  مازندرانی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  محمدبن  خداداد  ۞  ملقب  به  مجدالدین . قاضی  شیراز است  که  در نزد افراد خاندان  اینجو بعزت  تام  میزیسته  و مدرسه ای  د...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  محمدبن  ربیعبن  ابی سمال . رجوع  به  اسماعیل بن  ابی سمال  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  محمدبن  سعدبن  ابی وقاص . محدث  است . (المصاحف  ص 184). و در تاریخ  الحکماء قفطی  ص 162 بنقل  محمدبن  اسحاق  از وی  روایت...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  محمدبن  عامربن  حبیب  مکنی  به  ابوعبدالحمید. وی  در اشبیلیه  کاتب  بود و او را ابوالولید میگفتند. اسماعیل  و پدر او را د...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  محمدبن  عبداﷲبن  علی بن  حسین . در کتاب  کافی  باب  اشارت  بر امامت  ابوجعفر باقر (ع ) روایتی  از ابراهیم بن  ابوالبلاد ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  محمدبن  عبداﷲ مستملی . او راست : شرح  تعرف  لمذهب التصوف .