اسماعیل 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼSMAʽYL 
    
							
    
								
        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  مهران بن  محمدبن  ابی نصر زید سکونی . برادر عیسی بن  مهران . از فقهای  شیعه  و کتاب الملاحم  از اوست . (ابن الندیم ). مؤلف  تنقیح المقال  گوید: اسماعیل بن  مهران بن  محمدبن  ابی نصر زید سکونی . نجاشی  در رجال  گوید: از موالی  کوفه  و مکنی  به  ابویعقوب  و ثقت  بود. ابوعمرو کشی  و شیخ  طوسی  در رجال  وفهرست  او را در عداد اصحاب  رضا (ع ) یاد کرده  گویند او را کتابهاست  و از آن  جمله : الملاحم . ثواب القرآن . الاهلیلجة. صفةالمؤمن  و الفاجر. خطب  امیرالمؤمنین . کتاب النوادر. ابن  غضائری  در کتاب  الضعفاء و علی بن  فضال  بنقل  از کشی  او را تضعیف  کرده اند و میرداماد در حواشی  اصول  کافی  ایشانرا رد کرده  و او را ثقة شمرده  است . رجال نویسان  متأخر در جرح  و تعدیل  او اقوال  مختلف دارند. رجوع  به  تنقیح المقال  ج  1 ص  145 و 146 شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۷۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۵ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  عبیداﷲ. مؤلف  سیرة عمربن  عبدالعزیز روایتی  ازو در نقل  قول  عمربن  عبدالعزیز آورده  است . (سیرة عمربن  عبدالعزیز ص  209...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ] (اِخ ) ابن  عبیداﷲ مکنی  به  ابوسفیان . تابعی  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲبن  ابی عبیداﷲ مکنی  به  ابوسفیان . تابعی  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  عبیداﷲبن  ابی عبیداﷲ. مؤلف  الموشح  ازو نقل  کرده  است . (الموشح  ص  73 و 176 و 192).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  عبیداﷲبن  ابی المهاجر. رجوع  به  اسماعیل بن  عبیداﷲ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  عثمان بن  ابان . شیخ  طوسی  او را دررجال  خود در عداد محدثین  که  از ائمه ٔ اثناعشر نقل  روایت  نکرده اند یاد کرده  و در ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علبه . علبه  نام  مادر اوست  و پدر وی  ابراهیم  از موالی  بنی اسد است . کنیت  او ابوبشر و مولد وی  بسال  116 هَ . ق .و وف...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [اِ ] (اِخ ) ابن  علی . نجاشی  گوید: اسماعیل بن  علی  و اسماعیل بن  ابی عبداﷲ کتابی  در خطب  جمع کرده اند و محمدبن  عیسی  اشعری  آنرا از ایش...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علی . پیشوای  فرقه ٔ اسماعیلیه  از «غالیه ». (بیان الادیان  ص  36).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علی . وی  ابیات  شواهد شرح  کافیه ٔ متوسط رکن الدین  را شرح  و به  کشف الوافیة موسوم  کرده  است . (کشف الظنون ). رجوع  به...