اسماعیل 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼSMAʽYL 
    
							
    
								
        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  یسار هاشمی . نجاشی  گوید: وی  مولای  اسماعیل بن  علی بن  عبداﷲبن  عباس  بود، و کتابی  داشته  که  محمدبن  حسین بن  ابی الخطاب  از وی  روایت  کرده  است . و گویا همین  اسماعیل  است  که  شیخ  طوسی  در رجال  خود او را در اصحاب  عسکری  (ع ) بنام  اسماعیل  هاشمی  عباسی  نام  برده  است . و رجال نویسان  متأخر نیز نام  او آورده اند. رجوع  به  تنقیح المقال  ج 1 ص 146 شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۷۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علی بن  صالح  فلجی  عراقی مولد، جزائری مسکن . محدث  است . رجوع  بروضات  الجنات  ص  377 س  2-3 شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علی بن  عبداﷲبن  عباس . عم  ابوالعباس  سفاح  اولین  خلیفه ٔ عباسی  است . در تاریخ  132 هَ . ق . در اثر تعقیب  مروان  حماد...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علی بن  طیب بن  محمدبن  علی  عنبری  مکنی  به  ابوالعباس  (شیخ  رئیس  وزیر). منشاء و مولد او قصبه ٔ سبزوار بوده  است ، و ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علی بن  علی  دعبل  خزاعی . محدث  است . رجوع  بروضات الجنات  ص  278 س  1 و 2 شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علی بن  محمودبن عمربن  شاهنشاه بن  ایوب . رجوع  به  ابوالفداء و ایران  باستان  ج  1 ص  105 و اسماعیل بن  علی بن  شاهنشاه ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی  ایوبی . رجوع  به  ابوالفداء اسماعیل بن  علی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [اِ ] (اِخ ) ابن  علی  حنبلی  بغدادی . فقیه  حنابله  و مقدم  ایشان  در بغداد بود. (روضات الجنات  ص  54 س  3-4).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علی  خضیری . از مردم  اعمال  دجیل  و از ناحیه ٔ نهر تاب . وی  فاضلی  متمیز و سخنگویی  بلیغ و بارع  بود و او را در فن  بلا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علی  خطیبی . او راست : کتاب  تاریخ .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علی  عباسی . رجوع  به  اسماعیل بن  علی بن  عبداﷲ عباس  و البیان  و التبیین  چ  حسن  السندوبی  ج  1 ص  210 شود.