اسماعیل 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼSMAʽYL 
    
							
    
								
        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  یوسف بن  اسماعیل بن  فرج بن  نصر معروف  به  ابن  نصر (740-761 هَ . ق .). از ملو» بنی نصربن  الاحمر، در اندلس . مولد وی  غرناطه . او چون  بجوانی  رسید سلطنت  در دست  برادر او محمد (الغنی  باﷲ) بود، پس  گروهی  گرد او جمع شدند و او عصیان  کرد و غرناطه  را برای  او تصرف  کردند و الغنی  باﷲ بوادی  آش  فرار کرد (سال  760) و امر مل» به  اسماعیل  تعلق  گرفت  و وی  یک  سال  حکومت  کرد و بغیله  کشته  شد. وی  بدتدبیر و نرم خو بود و عجمه  بر الفاظ وی  غلبه  داشت . (اعلام  زرکلی  ج 1 ص  116). و رجوع  به  حلل  السندسیة ج  2 ص  253 شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۷۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  عبدالغنی بن  اسماعیل بن  احمد. رجوع  به  نابلسی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ )ابن  عبدالکریم  صنعانی  مکنی  به  ابوهشام . محدث  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  عبداﷲ. ابن  قتیبة در عیون  الاخبار (جزء 7 ص  104) ازو نقل  قولی  کرده  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  عبداﷲ. رجوع  به  اسماعیل بن  سمکةبن  عبداﷲ شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  عبداﷲبن  ابی المهاجر. یکی  از روات  قراءة ابن  عامر است . (ابن الندیم ). و رجوع  به  فهرست  عقدالفرید شود. مؤلف  قاموس  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  عبداﷲبن  جعفر طیاربن  ابی طالب . ملقب  به  زاهد. شیخ  طوسی  در رجال  او را یک  مرتبه  از اصحاب  سجاد (ع ) و تابعی  شمرده ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  عبداﷲبن  حقیبة. همان  اسماعیل بن  عبدالرحمان بن  حقیبة است  و جامعالرواة چنین  نقل  کرده  است . (تنقیح المقال  ج  1 ص  13...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  عبداﷲبن  رَمّاح  کوفی . شیخ  طوسی  (متوفی  460 هَ . ق .) او را در عداد اصحاب  صادق  (ع ) شمرده  گوید ابان بن  عثمان  از و...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  عبداﷲبن  علی  نقاش  ملقب  به  منتخب الدین . رجوع  به  نقاش  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  عبداﷲبن  عمر، ملقب  بشرف الدین  و معروف  به  ابن  قاضی الیمن . ابن  ابی اصیبعة قصیده ٔ او را که  به  صاحب  امین الدولة نو...