اسماعیل 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼSMAʽYL 
    
							
    
								
        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) رومی  (شیخ ...) یکی  از کبار مشایخ  قادریه . مولد وی  طوسیه . او پس  از فراغت  از تحصیل  علوم  در قسطمونی  بسائقه ٔ دعوت  معنوی  شیخ  عبدالقادر گیلانی  عزیمت  بغداد کرد و به  تصفیه  و تزکیه ٔ باطن  پرداخت  و با لقب  «پیر ثانی » به  ارشاد ساکنان  آناطولی  و روم ایلی  مأمور شد. آنگاه  طبق  مأموریت  به  گردش  و سیاحت  شهرهاو قصبه ها پرداخت  و در چهل  جا بنام  وی  تکیه ها بنا کردند. آنگاه  به  قسطنطنیه  بازگشت  و خانقاه  معروف  به  «قادریخانه » را در توپخانه  بنا کرد و او نخستین  کس  است که  در این  دیار به  ارشاد طریقت  قادریه  پرداخت . در موقع اجرای  مراسم  افتتاح  در مسجد آدینه ٔ سلطان  احمد، عزیز محمود هدائی  وظیفه ٔ ایراد خطبه  و عبدالاحد نوری  از رجال  طریقت  شمسیه  تصدی  امر موعظه  و نصیحت  در بالای منبر و صاحب  ترجمه  اجرای  ذکر «اﷲ» طبق  طریقت  قادریه را متعهد شدند. اسماعیل  در سنه ٔ 1041 هَ . ق . درگذشت  و در آرامگاه  مخصوص  متصل  به  زاویه ٔ خویش  مدفون  شد.وی  صاحب  کمالات  و مقامات  بود. (قاموس  الاعلام  ترکی ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۷۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۸ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  احمد حجاری . از مردم  وادی الحجارة (اندلس ).وی  از اهل  فضل  و محدث  بود. (حلل السندسیة ج 2 ص 74).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  احمد سامانی ، مکنی  به  ابوابراهیم  (279-295 هَ . ق .). مؤلف  تاریخ  بخارا آرد: ذکر بدایت  ولایت  امیر ماضی ابوابراهیم  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ )ابن  احمد سرخسی  رجوع  به  اسماعیل بن  احمد هروی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  احمد وراق . رجوع  به  ابن الزجاجی  اسماعیل ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  احمد هروی  سرخسی  مکنی  به  ابومحمد و معروف  به  ابن  فرات . او راست : کتاب  مناقب  امام  شافعی . کافی  فی القراآت  السبع...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ )ابن  احمدبن  سعید معروف  به  ابن الاثیر حلبی  شافعی  و ملقب  به  عمادالدین . او راست : عبرة اولی الابصار فی  ملوک  الامصار در د...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  احمدبن  عمربن  الاشعث  السمرقندی  مکنی به  ابوالقاسم . محدث  است  و مهذب الدین بن  هِبِل  در بغداد از وی  سماع  دارد. (عی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  احمدبن  فرات  سرخسی  شافعی  مکنی  به  ابومحمد. رجوع  به  اسماعیل بن  احمد هروی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  احمدبن  محمد بدری  اردبیلی . اوراست : انیس القلوب  و غایةالمطلوب  در دعوات  و اذکار که  بسال  763 هَ . ق . از تألیف  آن ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  احمدبن  یوسف  سلمی . او راست  جزئی  در حدیث .