اسماعیل 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼSMAʽYL 
    
							
    
								
        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) (پاشا) سری . وی  مفتش  اداره ٔ نظارت  اشغال  عمومیه  سپس  ناظر اشغال  عمومیه  در مصر بود و آنگاه  عضو مجلس  شیوخ  شد (سال  1928 م .). او راست : 1- الدرر البهیة فی التجارب  الکیماویة، مرتب  بر شش  باب : اول  تعریفات  اولیه ، دوم  در هواء و آب  و آتش ، سوم  در زمین ، چهارم  در نباتات ، پنجم  در حیوانات ، ششم  در صنایعخانگی  (معرب ) بتصحیح  ابی النعمان  افندی  عمران ، و آن  در پاریس  بسال  1301 هَ . ق . بطبع رسید. 2- ریاض الانفس فی  تذکارالمهندس ، کتابی  است  جامع فنون  ریاضی  علماً و عملاً، در بولاق  بسال  1304-1308 هَ . ق . طبع شده . 3-العلم  النفیس  بالفیوم  و بحیرة موریس ، تألیف  میجر بردان  که  اسماعیل پاشا سری  آنرا از انگلیسی  ترجمه  کرده و شامل  رسوم  و اشکال  بسیار است ، در بولاق  بسال  1895 م . چاپ  شده . (معجم  المطبوعات  ج  1 ستون  443 و 444).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۷۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۷ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  عبیداﷲ. مؤلف  سیرة عمربن  عبدالعزیز روایتی  ازو در نقل  قول  عمربن  عبدالعزیز آورده  است . (سیرة عمربن  عبدالعزیز ص  209...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ] (اِخ ) ابن  عبیداﷲ مکنی  به  ابوسفیان . تابعی  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲبن  ابی عبیداﷲ مکنی  به  ابوسفیان . تابعی  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  عبیداﷲبن  ابی عبیداﷲ. مؤلف  الموشح  ازو نقل  کرده  است . (الموشح  ص  73 و 176 و 192).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  عبیداﷲبن  ابی المهاجر. رجوع  به  اسماعیل بن  عبیداﷲ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  عثمان بن  ابان . شیخ  طوسی  او را دررجال  خود در عداد محدثین  که  از ائمه ٔ اثناعشر نقل  روایت  نکرده اند یاد کرده  و در ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علبه . علبه  نام  مادر اوست  و پدر وی  ابراهیم  از موالی  بنی اسد است . کنیت  او ابوبشر و مولد وی  بسال  116 هَ . ق .و وف...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [اِ ] (اِخ ) ابن  علی . نجاشی  گوید: اسماعیل بن  علی  و اسماعیل بن  ابی عبداﷲ کتابی  در خطب  جمع کرده اند و محمدبن  عیسی  اشعری  آنرا از ایش...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علی . پیشوای  فرقه ٔ اسماعیلیه  از «غالیه ». (بیان الادیان  ص  36).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  علی . وی  ابیات  شواهد شرح  کافیه ٔ متوسط رکن الدین  را شرح  و به  کشف الوافیة موسوم  کرده  است . (کشف الظنون ). رجوع  به...