اسماعیل 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼSMAʽYL 
    
							
    
								
        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) فرفور. متوفی  بسال  757 هَ . ق .وی  اسماعیل بن  ابراهیم  حلبی  معروف  به  ابن  فرفور و ملقب  به  عمادالدین  است . او بخدمات  دولت  پرداخت  و نزد تنگز نائب  شام  تقدّم  یافت ، در دمشق  و حلب  املاک  بدست  کرد و مباشر توقیع دست  و نظارت  خاصه ٔ دمشق  گردید و به حساب  معرفت  و به  خیر و دین  و ایثار علقه  داشت  و در صفر 757 هَ . ق . درگذشت . (تاریخ  حلب  ج  5 صص 24-25).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۷۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۵ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  ابی عبداﷲ. نجاشی  در رجال  خود او را با اسماعیل بن  علی  نام  برده  گوید کتابی  در خطب  داشتند. محمدبن  عیسی  أشعری  و ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  ابی فُدَیک  یا فُرَیک  یا فُریَک  یا بُرَیک  یا قَدید، و صحیح  همان  اول  است ،چه  اهل  لغت  آنرا در حرف  «ف » و «ک » آور...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  ابی کثیر مدنی . او راست : کتاب  عددالمدنی الاَّخر. (در آیات  قرآن ). (ابن الندیم ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  ابی محمدیحیی بن  المبارک  الیزیدی . یکی  از ادبا و روات  فضلا و شاعری  مصنف . وی  کتاب  طبقات  الشعراء را تصنیف  کرد و عم...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  ابی مسعود. یکی  از کبار محدثین . مأمون  عباسی  باسحاق بن  ابراهیم  نامه  نوشت  و ازو خواست  که  هفت  تن  از بزرگان  محدث...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ] (اِخ ) ابن  ابی ویس  المدنی . یکی  از بزرگان  محدثین  معاصر احمدبن  حنبل  که  اجابت  محنت  نکردند. (مناقب  الامام  احمدبن  حنبل  ص 394...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ] (اِخ ) ابن  ابی یحیی  هاشمی  کوفی  صیرفی . در منهج المقال  و جامعالرواة از رجال  شیخ  طوسی  نقل  کرده اند که  وی از اصحاب  صادق  (ع ) ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  ابی یونس  مدنی .حمداﷲ مستوفی  او را در زمره ٔ «رواة ارباب  الصحاح  البخاری » آورده  است . (تاریخ  گزیده  چ  لندن  ج  1 ص ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن اثیرحلبی ، ملقب بعمادالدین . رجوع  باسماعیل بن  احمدبن  سعید... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن  احمد.ابن الجوزی  در سیرة عمربن  عبدالعزیز بوسایطی  از او واو نیز بوسایطی  روایتی  راجع بعمربن  عبدالعزیز آورده است . (سیر...