اسماعیل
نویسه گردانی:
ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) (شاه ) میرزا ابوتراب .کریمخان زند با علیمردان خان بختیاری متفق گردید و در سال 1164 هَ . ق . ابوالفتح خان بختیاری حاکم اصفهان را مغلوب و در 18 محرم این سال اصفهان را بتصرف آورده و میرزا ابوتراب پسر میرزا مرتضی صدر را شاه اسماعیل لقب داده بسلطنت برداشتند. بعد از چندی موافقت آن دو به مخالفت انجامید و در سال 1165 هنگام توقف علیمردان خان و شاه اسماعیل در فارس کریمخان پس از تصرف چندین شهرستان به اصفهان وارد شد و شهر را بتصرف گرفت و عمال علیمردان خان را براند... کریمخان پس از پیروزی بر علیمردان خان در رکاب شاه اسماعیل به اصفهان رفت و در اواخر سال 1165 به اراده ٔ تسخیر مازندران و استرآباد با شاه اسماعیل متوجه آن سامان گردید. دراین سفر پس از رزم با لشکر قاجار شکست خورد و شاه اسماعیل از او جدا شده به محمد حسن خان پیوست ... در سال بعد کریمخان برای تصرف مازندران و استرآباد از راه قزوین و گیلان متوجه مازندران شد... در اردوی کریمخان آثار قحط و غلا پدید گشت و در روزی که جماعت قاجار از قلعه ٔ استرآباد بعزم جنگ از تنگنای شهر به فضاء دشت بیرون تاختند هنگام اشتعال نایره ٔ پیکار شاه اسماعیل بنابر عادت دیرین روی بجانب قلعه ٔ استرآباد نهادو این حرکت باعث دل شکستگی سپاه کریمخان گردید... کریمخان نیز صلاح در درنگ و صرفه در جنگ ندیده از میدان بدر رفت و محمد حسن خان در موکب شاه اسماعیل متوجه مازندران شد و کریمخان به طهران گریخت . (حواشی و تعلیقات مجمل التواریخ ابوالحسن گلستانه ص 336 و 337 و 351). رجوع به اسماعیل صفوی (شاه اسماعیل سوم ) شود.
واژه های همانند
۷۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۰ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی بن صالح فلجی عراقی مولد، جزائری مسکن . محدث است . رجوع بروضات الجنات ص 377 س 2-3 شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی بن عبداﷲبن عباس . عم ابوالعباس سفاح اولین خلیفه ٔ عباسی است . در تاریخ 132 هَ . ق . در اثر تعقیب مروان حماد...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی بن طیب بن محمدبن علی عنبری مکنی به ابوالعباس (شیخ رئیس وزیر). منشاء و مولد او قصبه ٔ سبزوار بوده است ، و ا...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی بن علی دعبل خزاعی . محدث است . رجوع بروضات الجنات ص 278 س 1 و 2 شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی بن محمودبن عمربن شاهنشاه بن ایوب . رجوع به ابوالفداء و ایران باستان ج 1 ص 105 و اسماعیل بن علی بن شاهنشاه ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی ایوبی . رجوع به ابوالفداء اسماعیل بن علی شود.
اسماعیل . [اِ ] (اِخ ) ابن علی حنبلی بغدادی . فقیه حنابله و مقدم ایشان در بغداد بود. (روضات الجنات ص 54 س 3-4).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی خضیری . از مردم اعمال دجیل و از ناحیه ٔ نهر تاب . وی فاضلی متمیز و سخنگویی بلیغ و بارع بود و او را در فن بلا...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی خطیبی . او راست : کتاب تاریخ .
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی عباسی . رجوع به اسماعیل بن علی بن عبداﷲ عباس و البیان و التبیین چ حسن السندوبی ج 1 ص 210 شود.