اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسماعیل

نویسه گردانی: ʼSMAʽYL
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) هروی . وی حکیم و ادیب و فاضل بود. او را اشعار و تصانیف است در حکمت و کتب ابونصر را تدریس میکرد و در تصانیف ابوعلی خوض نمیکرد، و او را از حکماء و فضلاء تلامذه بود. روزی خطیب هرات با او منازعه کرد و گفت : انا ادعو علیک بین الخطبتین . ادیب گفت : تیقنت ان اﷲ تعالی لایستجیب دعأک لانک تقول کل جمعة فی مدة عمرک : «اللهم اصلح الامیر فلان بن فلان ». و اﷲ تعالی مااصلحه و مااستجاب دعأک فیه ». (تتمه ٔ صوان الحکمة چ لاهور ص 97، 98).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۳ ثانیه
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حسن . شیخ طوسی در رجال خود او را در عداد اصحاب کاظم (ع ) شمرده است . (تنقیح المقال ج 1 ص 133).
اسماعیل .[ اِ ] (اِخ ) ابن حسن بن علی (ع ). وی یکی از ده پسر امام حسن (ع ) است . (مجمل التواریخ و القصص ص 455).
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حسن بن علی بن عتاس . محدث است . (تاج العروس ) (منتهی الارب ).
اسماعیل . [ اِ ](اِخ ) ابن جعفر صادق بن محمدبن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب هاشمی مدنی . شیخ طوسی او را در عداد اصحاب صادق (ع ) آورده و ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حسن بن علی غازی بیهقی مکنی به ابوالقاسم و ملقب به شمس الائمة. بیهقی در کتاب الوشاح آرد که این اسماعیل به ش...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حسن بن محمدبن محمود جرجانی . رجوع به اسماعیل جرجانی شود.
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حسن بن محمد حسینی نقیب نیشابور مکنی به ابوالمعالی . شیخ منتجب الدین در الفهرست (که همراه جلد 25 بحارالانواربچاپ ...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن حسن حسینی گرگانی . رجوع به اسماعیل جرجانی شود.
اسماعیل . [ اِ ](اِخ ) ابن حسن متطبب . اردبیلی در جامعالرواة گوید: در کتاب روضه ٔ کافی روایتی از محمدبن یحیی از برادرش علاء از اسماعیل از ابی...
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن الحسین بن محمدبن الحسین بن احمدبن محمدبن عزیزبن الحسین بن ابی جعفر محمد الاطروش بن علی بن الحسین بن علی بن محمد...
« قبلی ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ صفحه ۱۳ از ۷۲ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.