گفتگو درباره واژه گزارش تخلف اسوا نویسه گردانی: ʼSWʼ اسوا. [ اِ ] (اِخ ) ۞ کرسی کانتن اُب از ناحیت تروا، دارای 863 تن سکنه . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه واژه معنی اسواء اسواء. [ اَس ْ ] (ع اِ) ج ِ سی ّ. || ج ِ سوء. || ج ِ سواء. (اقرب الموارد). اسواء اسواء. [ اِس ْ ] (ع مص ) تباه گردانیدن . || بدی کردن با کسی . || زنا کردن . || رسوا گردیدن . || در بلا افتادن . || تمام درآوردن چیزی را... اثوا اثوا. [ اَث ْ ] (اِخ ) موضعی است در شعر بنی عبدالقیس . (معجم البلدان ). اثواء اثواء. [ اِث ْ ] (ع مص ) فرودآمدن : اثوی بالمکان . || دیر ماندن . (منتهی الارب ). مقیم شدن . (تاج المصادر). || ملازم اقامت گردانیدن کسی را... اصواء اصواء. [ اِص ْ ](ع مص ) (از «ص وی ») خشک شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). خشک شدن نخله . (از اقرب الموارد). اصواء اصواء. [ اَص ْ ] (ع اِ) جج ِ صُوّة. (منتهی الارب ). || اَصواء و صُوی ̍؛ قبرها: وقفت علی الصوی و الاصواء؛ ای علی القبور. (اقرب الموارد). و رجوع... اصوع اصوع . [ اَص ْ وُ ] (ع اِ) ج ِ صاع . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ِ صاع ، و آن پیمانه ای است معروف که بر آن احکام مسلمانان از کفاره و ... عثواء عثواء. [ع َث ْ ] (ع ص ) عجول . (اقرب الموارد). || (اِ) کفتار. (منتهی الارب ). کفتار بخاطر موی فراوان آن . || (ص ) گنده پیر. (منتهی الارب ) :... اصؤع اصؤع . [ اَ ءُ ] (ع اِ) ج ِ صاع . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به صاع شود. اصؤع اصؤع . [ اَ ءُ ] (ع اِ) ج ِ صاع . (المنجد). رجوع به صاع شود. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود