اسود
نویسه گردانی:
ʼSWD
اسود. [ اَ وَ ] (اِخ ) ابن ابی البختری . از قبیله ٔ قریش و یکی از صحابه است . پدر او ابوبختری در وقعه ٔ بدر در زمره ٔ کفار بقتل رسید و او خود در زمان فتح مکه ایمان آورد و بصحبت حضرت نبوی نایل شد. معاویه وقتی که میخواست بشربن ابی ارطاة را برای کشتن طرفداران علی (ع ) به مدینه فرستد، با اسود در این باب مشورت کرد و وی مانع آن جنایت شد. (قاموس الاعلام ترکی ).
واژه های همانند
۸۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
عصود. [ ع َ ص َوْ وَ ] (ع ص ) روز دراز. (منتهی الارب ): یوم عصود؛ روز طویل و دراز. (از اقرب الموارد).
عصود. [ ع ِ ص َوْ وَ ] (ع ص ) زن باریک اندام . || (اِ) رکب فلان عصوده ؛ یعنی او بر سر خود رفت . (از منتهی الارب ). یعنی او به رای و نظر خود ...
عصود. [ ع ُ ] (ع مص ) بمردن . (تاج المصادر بیهقی ): عصدت الابل ؛ بمردند شتران . (منتهی الارب ). عصد الرجل ؛ آن مرد بمرد. عصد البعیر عنقه ؛ آن شت...