اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسود

نویسه گردانی: ʼSWD
اسود. [ اَ وَ ] (اِخ ) ابن مطلب بن اسدبن عبدالعزی . یکی از اعدای رسول (ص ). وی پدر زمعة است . (امتاع الاسماع ج 1 ص 23 و 73).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
عصود. [ ع َ ص َوْ وَ ] (ع ص ) روز دراز. (منتهی الارب ): یوم عصود؛ روز طویل و دراز. (از اقرب الموارد).
عصود. [ ع ِ ص َوْ وَ ] (ع ص ) زن باریک اندام . || (اِ) رکب فلان عصوده ؛ یعنی او بر سر خود رفت . (از منتهی الارب ). یعنی او به رای و نظر خود ...
عصود. [ ع ُ ] (ع مص ) بمردن . (تاج المصادر بیهقی ): عصدت الابل ؛ بمردند شتران . (منتهی الارب ). عصد الرجل ؛ آن مرد بمرد. عصد البعیر عنقه ؛ آن شت...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.