اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اسید

نویسه گردانی: ʼSYD
اسید.[ اُ س َی ْ ی ِ ] (ع ص مصغر) تصغیر اسود. بزرگوارک .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
اسید. [ اَ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ (از لاتینی ِاَسیدوس ۞ ، ترش ) (اصطلاح شیمی ) حاصل ترکیب جسم مفردی را با ئیدرژن اسید نامند. و این مرکب دارای ...
اسید. [ اُ س َی ْ ی ِ ] (ع اِ) عَلَمی است از اعلام مردان .
اسید. [ اَ ] (اِخ ) ابن ابی اسید الساعدی الانصاری . تابعی است . (تاج العروس ).
اسید. [ اُ س َ] (اِخ ) ابن ابی الجدعاء مشهور به عبداﷲ. صحابی است .و ابن ماکولا وی را متهم شمرده است . (تاج العروس ).
اسید. [ اُ س َ ] (اِخ ) ابن ابیناس . وی در زمره ٔ شعرای جاهلیت بود و ابتدا با اسلام مخالفت و کفار را به جنگ مسلمین تحریک میکرد. ولی در روز ف...
اسید. [ اَ ] (اِخ ) ابن اخی رافعبن خدیج . تابعی است . ابن منده وی را متهم شمرده است . (تاج العروس ).
اسید. [ اَ ] (اِخ ) ابن المشمس بن معاویة السعدی . تابعی است . (تاج العروس ).
اسید. [ اُ س َی ْ ی ِ ] (اِخ ) ابن ثعلبه ٔ انصاری . از اصحاب رسول . او در غزوه ٔ بدر در رکاب رسول (ص ) و در حرب صفین بخدمت علی بن ابی طالب (ع ...
اسید. [ اَ ] (اِخ ) ابن جاریةبن اسید الثقفی صحابی . (تاج العروس ). حلیف بنی زهرة که رسول (ص ) او را صد شتر داد. (امتاع الاسماع ج 1 ص 424).
اسید. [ ] (اِخ ) ابن جبلة السلیطی . وی در جنگ زرود الثانی که بین بنی یربوع و بنی تغلب درگرفت شرکت داشت . (عقدالفرید چ محمد سعید العریان ج ...
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.