اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اشقر

نویسه گردانی: ʼŠQR
اشقر. [ اَ ق َ ] (اِخ )ابواحمدبن عبداﷲ ازدی اشقر. از عبیداﷲبن موسی و یونس بن بکیر روایت کرد و حضرمی و ابوسلیمان داودبن نوح از وی روایت دارند. (از انساب سمعانی برگ 33 الف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
اشغر. [ اُ غ ُ / اَ غ َ ] ۞ (اِ) رجوع به اُشغار و شعوری ج 1 ص 146 شود. خارپشت بزرگ تیرانداز. (برهان ) (هفت قلزم ) (آنندراج ). اُسْغُر. (جهان...
اشغر.[ اَ غ َ ] (ع ص ) اسب سرخ فش و اشقر. (ناظم الاطباء). بمعنی اشقر که غالباً در اسب و بندرت در انسان استعمال شود. (فرهنگ شعوری ) ۞ .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.