اشقر
نویسه گردانی:
ʼŠQR
اشقر. [ اَ ق َ ](اِخ ) ابوعبداﷲبن حسن قراری اشقر. از مردم بصره بودو از زهیربن معاویة و عبداﷲبن عون و جز آنان روایت کرد و محمدبن مثنی بصری از وی روایت دارد. وی بسال 188 هَ . ق . درگذشت . (از انساب سمعانی برگ 33 الف ).
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
اشغر. [ اُ غ ُ / اَ غ َ ] ۞ (اِ) رجوع به اُشغار و شعوری ج 1 ص 146 شود. خارپشت بزرگ تیرانداز. (برهان ) (هفت قلزم ) (آنندراج ). اُسْغُر. (جهان...
اشغر.[ اَ غ َ ] (ع ص ) اسب سرخ فش و اشقر. (ناظم الاطباء). بمعنی اشقر که غالباً در اسب و بندرت در انسان استعمال شود. (فرهنگ شعوری ) ۞ .