اشنه . [ اُ ن َ
/ ن ِ ] (اِ)
۞ بمعنی اشنان است که بدان رخت و جامه شویند. (برهان ) (آنندراج ). اشنان . (سروری ) (شلیمر) (شعوری ). گیاهیست خوشبو که بعد خوردن طعام بدان دست شویند تا چربش ببرد. (مؤیدالفضلا). عطر ابیض کأنه مقشور من عرق . (اقرب الموارد). رجوع به اشنان شود. || خار و خاشاکی که روی آب باشد. (شعوری ج
1 ص
149).