اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اشور

نویسه گردانی: ʼŠWR
اشور. [ اَش ْ شو ] (اِخ ) ۞ از کشورهای باستان بود که سراسر بلاد دجله ٔ میانه را فرامیگرفت و بنام یکی از الهه های آن کشور ونخستین پایتخت آن خوانده میشد. مردم آن همچون بابلیان (کلدانیان ) از نژاد سامی بودند و بزبان آنان سخن می گفتند. با ملتهای همجوار خود زدوخورد میکردند و مدتی زیر فرمان کلدانیان بودند. کشور آشوریان در روزگار تیگلات پیلرز سوم و سارگن دوم و سناخریب و آشور بانیپال (در دو قرن 7 و 8 ق . م .) به اوج عظمت نائل آمد از اینرو سلاطین آن تا مصر پیش رفتند و سیادت بر آن سرزمین را بدست آوردند. سرانجام نینوا پایتخت دوم آن قوم در زیر حملات مادها و بابلیها (612 ق . م .) سقوط کرد و نام آن کشور از روی زمین برافتاد. (از اعلام المنجد). و صاحب قاموس کتاب مقدس آرد: بسیاری از علما ودانشمندان گمان برده اند که قصد از لفظ آشور که در حزقیال (31:3) مکتوب است اشاره به مملکت آشور و مابقی فصل کتاب مرقوم دلالت بر عظمت و انقلاب آن میکند و هرگاه ذکر شود مقصود از تمامی بلادی است که از طرف مغرب به بحر متوسط و از شرق به نهر هند محدود میباشد. و در کتب مقدس لفظ اشوریین بسیار استعمال شده و مراد اهل آشور یا اهل آن مملکتی است که پایتخت آن نینوا بوده و چون اهالی بابل و کلدانیان این لفظ را استعمال کنند مراد اهل آن مملکتی باشد که پایتختش بابل بوده است ، برخلاف اهالی سور که چون این لفظ را ذکر کنند مراد از اهالی بلادی است که بزرگترین شهرهای آن اولا صوربه بعد دمشق میباشد که از طرف جنوب شرقی بزمین کنعان محدود است و بسا میشود که این دو لفظ یعنی آشور و سور با یکدیگر مشتبه شوند و حال اینکه مأخذ و مصدر هر دو در غایت تفاوت و تباین میباشد زیرا که اولی ازاَشوربن سام بن نوح و دومی از صور گرفته شده است . و رجوع به همان کتاب صص 73 - 78 و ضمیمه ٔ معجم البلدان چ مصر ص 983 و کتاب النقود ص 94، و آسور و آشور شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
آشور. (اِخ ) نام پسر دوم سام بن نوح ، و مملکت آشور به نام او خوانده شده است .
آشور. (اِخ ) نام رب النوع بزرگ آسوریان .
مال آشور. (اِخ ) دهی از دهستان سیلاخوراست که در بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع است و 576 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
دوات آشور. [ دَ ] (نف مرکب ) آشورنده ٔ دوات . میلی که بدان صوف و لیقه ٔ دوات را بهم زنند و مبدل محبره کش گویند. (آنندراج ). چیز که دوات را ...
دویت آشور. [ دَ ] (اِ مرکب ) میلی که بدان دوات و آمه را بهم زنند. (از برهان ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). محراک . (زمخشری ).
آثورا (آرامی: اَبر نَهَرا، فرارود، اکدی: ابرناری EBER-NĀRI) نامی است که برای بابل و آشور، بین قرن ۵–۸ پیش از میلاد، برای غرب رود فرات، یعنی فنیقیه، سو...
آشور بانی پال . (اِخ ) رجوع به آسور بانی پال شود.
آشوراوبالیت یکم(Aššur-uballiṭ I)( پادشاهی ۱۳۶۵-۱۳۳۰ (پیش از میلاد) ) پادشاه امپراتوری آشور بود. وی با شکست دادن شوت‌تارنای دوم توانست کشور آشور را مست...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.