اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اصالت

نویسه گردانی: ʼṢALT
اصالت . [ اَ ل َ ] ۞ (ع مص ) نجابت و شرافت . (فرهنگ نظام ). اصیل بودن . (اقرب الموارد). اصلی شدن . (از تاج المصادر) (آنندراج ). نجابت : و کریمتر قریش از روی اصالت نسب . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 308). || ثبات . (اقرب الموارد).
- اصالت رأی ؛ جید و نیکو بودن آن . (اقرب الموارد): پدر ما هرچند مارا ولیعهد کرده بوده ... در این آخرها.... سستی بر اصالت رائی بدان بزرگی ... دست یافت ... ما را به ری ماند. (تاریخ بیهقی ص 73). و رجوع به اصالة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
این واژه عربی است و پارسی آن بونیش می باشد که از پهلوی بونیشتیْه گرفته شده است
این واژه تبارانه پارسى و پهلوى ست یعنى خودش پارسى نیست ولى ریشه اش را (اصل) تازیان (اربان) آن را از واژه پهلوى آسِل Asel به معناى اول ، نخست ، ابتدا ب...
اصالت داشتن . [ اَ ل َت َ ] ۞ (مص مرکب ) نجابت داشتن . اصیل بودن و دارای نژاد بودن . (ناظم الاطباء).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
عثالط. [ ع ُ ل ِ ] (ع ص ) شیر سطبر و دفزک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.