اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اصطرک

نویسه گردانی: ʼṢṬRK
اصطرک . [ اَطَ رَ ] (معرب ، اِ) صمغی است سرخ بسیاهی مایل . || و بعضی گویند صمغ درخت زیتون است ، نزله را نافع باشد. (برهان ) (هفت قلزم ) (آنندراج ). بیونانی میعه ٔ یابسه است . (آنندراج ) (فهرست مخزن الادویه ). میعه ٔ یابسه و آن صمغ درخت رومی است . (بحر الجواهر). گفته اند میعه ٔ یابسه است . (مفردات ابن البیطار). نوعی است از میعه و گفته اند صمغ زیتون . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). صمغ زیتون . (مفاتیح ) (ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان ). صمغ درخت رومی است . (از نزهةالقلوب ). میعه یا صمغ زیتون . (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 51). و رجوع به مخزن الادویه شود. میعه و گویند صمغی است که از درخت روم حاصل می شود و بعضی گویند صمغ زیتون است . (از الفاظ الادویه ). دیسقوریدوس گوید که آن نوعی از میعه است . و در نزد بعضی صمغ زیتون است و دخان آن بدل دخان کندر است در هر چیز. (قانون ابن سینا چ تهران ص 158). عسل لُبنی . سطرکا گویند و آن صمغی است برنگ عناب جرجانی سرخ که بسیاهی مایل بود بغایت خلوقی رنگ . دیسقوریدوس گوید نوعی از میعه است و گویند صمغ است که در درخت روم حاصل شود. جالینوس و غیر وی گویند زیتون است و طبیعت آن گرم است در سیم و خشک است در اول و رازی گوید گرم و خشک است در دویم و منفعت وی آنست که جهت سعال و نزله ٔ سر سودمند بود حیض براند و صلابت رحم را سود دهد چون بیاشامند و یا بخود برگیرند. و صاحب منهاج گوید مصدع بود و مصلح آن رازیانه است و شربتی از وی یک درم و نیم باشد و صاحب تقویم گوید مولد صداع و سبات بود و مصلح وی خمیره ٔ بنفشه با شراب نیلوفر بود و بدل آن گویند جندبیدستر است . (اختیارات بدیعی ). اصطرکا. (ترجمه ٔ صیدنه ). ۞ سطرکا. (اختیارات ). و رجوع به میعه و صمغ شود. دیسقوریدوس گفته که آن نوعی از میعه است و بعضی گفته اند صمغ زیتون است و دخان آن قائم مقام و بدل دخان کندر در جمیع امور و بعضی گفته اند صمغ شجر رومی است . دیسقوریدوس گفته است بهترین آن اشقر چوب شبیه به راتینج و سفیدرنگ و خوشبوی آنست که چون بمالند مانند عسل نرم گرددو سیاه آن بد است و خالص آن کمیاب و مغشوش پنبه و موم گداخته با قدری خالص آن نموده میفروشند. طبیعت آن گرم در سوم و خشک در اول است . افعال و خواص و منافعآن : مسخن و منضج و ملین و جهت زکام و نزله و سرفه ونجوحت صوت و انقطاع آن که از سردی باشد نافع و چون با قدری علک البطم فروبرند طبیعت را نرم گرداند و روغن آن جهت صلابت رحم و تفتیح سده ٔ آن و ادرار حیض نافعمصدع و ثقل رأس آورد و اسقاط جنین زنده نماید. مصلح آن تخم رازیانه ، مقدار شربت آن نیم درم تا یک درم و نیم ، بدل آن میعه ٔ سائله است . (از مخزن الادویه ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
استرک . [ اِ ت ِ رَ] (اِ) بیخ خوشبوئی است که بترکی قره کولک گویند و میعه ٔ سایله هم گویند. (شعوری ). رجوع به اصطرک شود.
استرک . [ اَ ت َ رَ ] (اِخ ) قصبه ای در استراباد، که گویند یزیدبن مهلب از سران عرب استراباد را در محل آن بناکرد. (سفرنامه ٔ مازندران و استراب...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
جوشقان استرک . [ ج َ ش ِ ن ِ ] (اِخ ) از قصبه های کاشان . عده ٔ قری 16، مساحت 15 فرسنگ ، جمعیت 10640 تن . مرکز جوشقان . رجوع به جوشقان شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.