اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اصطوانة

نویسه گردانی: ʼṢṬWʼN
اصطوانة. [ اُ طُ ن َ ] (معرب ، اِ) اسطوانة. اسطوان . ستون .دعامة. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || چهار پای ستور. قوائم ستور. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). معرب استون فارسی است . ج ، اصاطین ، اصاطنة. (قطر المحیط) (اقرب الموارد). و رجوع به استوانه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
اسطوانة. [ اُ طُ ن َ ] (معرب ، اِ) معرب اُستون . ستون . (مهذب الاسماء) (خلاص ) (منتهی الارب ). ساریه . رکن . ج ، اساطین ، اسطوانات . || قوائم ستو...
اسطوانة. [ اُ طُ ن َ ] (اِخ ) قیساریة. قیصریة. ۞ (کازیمیرسکی ). || رواق . ۞ مدرس زِنون آتنی . رجوع به زِنون شود.- اهل اسطوانة ؛ ۞ رِواق...
استوانه . [ اُ ت ُ ن َ / ن ِ ] (اِ) جسمی است گرد، بن او و سر او دو دائره باشد یکدیگر را موازی . (التفهیم ص 26). رجوع به اسطوانه شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.