اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اصغار

نویسه گردانی: ʼṢḠAR
اصغار. [ اِ ] (ع مص ) خرد گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). کوچک کردن . (لغت خطی ). صغیر گردانیدن . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). || فرومایه و ذلیل گردانیدن کسی را. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). خوار گردانیدن . (منتهی الارب ). حقیر گردانیدن . (آنندراج ). || اصغار قوم ؛ کودکان صغیر تولید کردن ، یقال : ارتبعوا لیصغروا. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). بچه ٔ صغیر زایانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مشک خرد دوختن . (تاج المصادربیهقی ). خرد دوختن مشک را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || اصغار ارض ؛ گیاه آن خرد گردیدن . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). گیاه خرد آوردن زمین . (منتهی الارب ). گیاه خرد و کوتاه آوردن زمین . (آنندراج ). || اصغار و اکبار ناقه ؛ حنین کردن بطور پست و بلند. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
اثغار. [ اِ] (ع مص ) دندان شیر ریختن (کودک ). || دندان برآوردن . و آن از لغات اضداد است . (منتهی الارب ).
اثغار. [ اِث ْ ث ِ ] (ع مص ) ادِّغار. اِتّغار: اثغار غلام ؛ دندان شیر ریختن کودک . || دندان برآوردن . (لغت از اضداد است ).
اصقار. [ اِ ] (ع مص ) اصقار شمس ؛ تافته گشتن آفتاب . (از منتهی الارب ). تافته گردیدن آفتاب ، یقال : اصقرت الشمس . (ناظم الاطباء). اصقار شمس ؛ ...
اسقار. [ اِ ] (ع مص ) اسقار نخلة؛ دوشاب راندن آن . روان کردن دوشاب : اسقرت النخلة؛ روان کرد دوشاب را. (منتهی الارب ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.