اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اصفر

نویسه گردانی: ʼṢFR
اصفر. [ اَ ف َ ] (ع ص ، اِ) زرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء) (مؤید الفضلاء) (مهذب الاسماء). آنچه رنگ صُفْرة داشته باشد یعنی همچون زعفران و زر زردرنگ باشد. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) :
سر کلک او بر تن کلک او
سر اسودی بر تن اصفری .

منوچهری .


شب را نهند حامله خاورچراست زرد
کآبستنی دلیل کند روی اصفرش .

خاقانی .


شاید که ناورم دل مجروح در برت
زیبد که ننگرم برخ اصفر آینه .

خاقانی .


وز بیم خوارداشت که بر زر رسید ازو
در کان همی کند رخ زر اصفر آفتاب .

خاقانی .


بروی اطلس نازک مزاج زد آن گرز
چنانکه گونه ٔ والا ز ترس شد اصفر.

نظام قاری (دیوان ص 18).


- یاقوت اصفر . رجوع به یاقوت و الجماهر بیرونی ص 52 و 74 - 76 شود.
|| سیاه . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (آنندراج ). آنچه برنگ صُفْرة یعنی سیاه باشد. ضد است . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). ج ، صُفْر. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب )(اقرب الموارد) (قطر المحیط). مؤنث : صَفْراء. (مهذب الاسماء) (قطر المحیط) (اقرب الموارد). || ذهب یا زر. (نشوءاللغة ص 103). || مرغ بسیاربانگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || کوه . ج ، اصافر. (منتهی الارب ). || اسب زردرنگ : فرس اصفر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زرده و آن قسمی اسب است . اسب زرده . (مؤید الفضلاء). اسب زرین . صاحب نفائس الفنون گوید: اسپان چهارند: ادهم ، کمیت ، ابیض و اصفر و نقل است که ملکی از ملوک عجم را اسبی بود زرد خالص که پیوسته برو نشستی و بجنگ رفتی تا بر همه ٔ ممالک مستولی شدی . (نفایس الفنون ، در علم خواص حیوانات ). و بحتری در ابیاتی که درباره ٔ مدائن گفته است در توصیف کسری انوشیروان گوید:
والمنایا مواثل وانوشیروان یزجی الصفوف تحت الدرفس
فی اخضرار من اللباس علی اصفرتختال فی صبیغةورس
و این اسب زرد که صاحب نفائس بدان اشاره می کند گویا همین باشد که بحتری ازآن نوشیروان داند. (شعر از دیوان بحتری نقل شد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
زاج اصفر. [ ج ِ اَ ف َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زاج زرد که بهندی کسیس نامند. ماهیّت آن ، بهترین اقسام زاجات و افضل آن ذهبی و درخشنده ٔ آ...
اصفر خالص . [ اَ ف َ رِ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از رنگهای اسب است چنانکه اگر زردی اسب خالص و همانند رنگ زر باشد و موی یال و دم آن س...
اصفر سلیم . [ اَ ف َ رِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام معجونی است که بواسطه ٔ داشتن زعفران بدان اصفر گویند. و مارگزیده را نافع بود. معجونی...
اصفر مطرف . [ اَ ف َ رِ م ُ طَرْ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از رنگهای اسب است و آن اسب زردی است که یال و دم آن سیاه باشد و آنرا حبشی ن...
طین اصفر. [ ن ِ اَ ف َ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) طین الصنم خوانند و آن در موضعی نزدیک قسطنطنیه است از میان دو کوه آرند و لون آن زرد تیره رن...
اصفر فاضح . [ اَ ف َ رِ ض ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از رنگهای اسب است یعنی اسب زردی که یال و دم آن سپید باشد. (از صبح الاعشی ج 2 ص 19). ...
اصفر فاقع. [ اَ ف َ رِ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زرد شدید و پررنگ . (از نشوءاللغة ص 103). زردی زرد. (مهذب الاسماء). نیک زرد. اصفر فقاعی . سخت ...
اصفر فقاعی . [ اَف َ رِ ف ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زرد شدید. (از نشوءاللغة ص 104). اصفر فاقع. رجوع به اصفر فاقع شود.
اجاص اصفر. [ اِج ْ جا ص ِ اَ ف َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آلو زرد.
اصابع اصفر. [ اَ ب ِ ع ِ اَ ف َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زردچوبه ، کذا فی الطب . الفاظش اگرچه تازیست اما ترکیب فارسیست ... (از مؤید الفضلاء).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.