اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اصنام

نویسه گردانی: ʼṢNAM
اصنام . [ اَ ] (اِخ ) اقلیم الاصنام ، به اندلس است . (منتهی الارب ). جمع صنم است و اقلیم اصنام در اندلس ازاعمال شدونه باشد و در آن حصنی است که معروف به طُبَیْل است و در زیر طبیل چشمه ٔ طبیعی پرآبی است که آب آن شیرین است و مردمان روزگارهای باستان از آن چشمه به جزیره ٔ قادس آب برده اند و آن بوسیله ٔ لوله های سنگی نر و ماده بوده است و هر جا به کوه برخورده اند کوه را شکافته و لوله ها را از درون کوه برده اند و چون به جایگاه های پست و زمینهای شوره زار برخورده اند پلهایی مقوس ساخته تا بدریا رسیده اند، آنگاه با لوله های سنگی بمسافت شش میل آب را از دریا نیز گذرانده اند تاسرانجام آنرا به جزیره ٔ قادس برده اند و گویند نشانه های آن هم اکنون نیز باقی است . و شرح آن در قادس نیز آمده است . (از معجم البلدان ). و رجوع به قادس در همان کتاب و مراصد الاطلاع و قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
اصنام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ صنم ، بمعنی بت . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (دهار) (ناظم الاطباء). بتها، و این جمع صنم است . (غیاث ). چیزهایی که ع...
اصنام . [ اَ ] (اِخ ) الاصنام . نام شهری به الجزایر. ۞ || نام کتابی است تألیف ابن کلبی نسابه که احمد زکی پاشا آنرا طبع کرده و نام ها...
اصنام چین . [ اَ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بتان چین . کنایه از مردان یا زنان جمیل و نیکوروی . (آنندراج ).
اصحاب اصنام . [ اَ ب ِ اَ ] (اِخ ) ۞ رجوع به اصحاب هیاکل شود. مردم شهر اصنام به الجزایر.
اصحاب اصنام . [ اَ ب ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سهروردی آرد: اگر ترتیبات حجمی در افلاک صادر از اعلاهای مترتب می بود همانا مریخ براطلاق ...
اسنام . [ اِ ] (ع مص ) بزرگ گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بزرگ کوهان کردن شتر را، چنانکه علفی خوب : اسنم الکلأُالبعیر. (منتهی ال...
اسنام . [ اِ ] (ع اِ) درختی است کوهی . || بار گیاه حُلیا. (منتهی الارب ). واحد آن : اسنامة.
اسنام . [ اِ ] (اِخ ) کوهیست بنی اسد را. (منتهی الارب ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.