اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اصنع

نویسه گردانی: ʼṢNʽ
اصنع. [ اَ ن َ ] (ع ن تف ) صنعتگرتر. صانعتر. باصنعت تر. (ناظم الاطباء) : و یقال ان اهل هذه الجزائر لایکون اصنع منهم . (اخبار الصین والهند ص 3).
- امثال :
اصنع من تنوط ۞ .
اصنع من تنوطة .
اصنع من دودالقز .
اصنع من سرفة ۞ .
اصنع من نحل .
هو اصنع من ارضة ؛ او از موریانه یا دیوچه صانعتر است .
|| نیکوتر. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
اثناء. [ اِ ] (ع مص ) ستودن . ثنا گفتن . (تاج المصادر): اثنی علیه . (منتهی الارب ). افاضل جهان و شعرای عصر مبالغتها نموده و در اِثناء و اطرای ...
اثناء. [ اِث ْ ث ِ ] (ع مص ) دوتاه گردیدن . || خرامیدن . || بازگردیدن .
نام مونث، āsenā /āsnā در زبان اوستایی(حرف سین با کسره و یا سکون) با معنای فطرت خدادادی، سرشت مادرزادی
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.