اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اصو

نویسه گردانی: ʼṢW
اصو. [ اَص ْوْ ] (ع مص ) اصوِ نبت ؛ بسیار شدن گیاه و بهم پیوستن آن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
عثو. [ ع ُ ث ُوو ] (ع مص ) فاسد کردن . (اقرب الموارد). || (اِمص ) مبالغت در فساد یا کبر یا کفر. (اقرب الموارد).
عسو. [ع َس ْوْ ] (ع مص ) کلانسال گردیدن . (از منتهی الارب ). مسن شدن . (از اقرب الموارد). عُسوّ. عُسی ّ. عَساء. عَسْوه . رجوع به عسوّ و عُسی ّ ...
عسو. [ ع َس ْوْ ] (ع اِ) شمع. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شمع مومی . || موم . (ناظم الاطباء).
عسو. [ ع ُ س ُوو ] (ع مص ) کلانسال گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کلانسال گردیدن و پیر شدن و سست و ناتوان گردیدن از بسیاری ِ عمر...
اسوء. [ اَ وَءْ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از سوء. بدتر. بتر: در اسوء احوال ، باسوءاحوال ؛ در بدترین حالات . اسوءُالقول الافراط. || زشت تر. || (ص...
آسو. (اِ) راسو. || کفش و نعلین . || سوی و جانب . (بادّعای بعض فرهنگهای نو. و این کلمه در برهان و جهانگیری نیست ).
آسو. (اِ) نام شرابی مسکر که بهند کنند از قند سیاه و پوست مغیلان . (مخزن الادویه ).
آسو. (اِخ ) نام محلی در راه لار به لنگه میان کوخرد و کررضائی .
آسو اَسپَ (اوستایی) اسب تیزرو.
آسو اَسپی (اوستایی) تیزی اسبان
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.