 
        
            اضر
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼḌR
    
							
    
								
        اضر. [ اَ ض َرر ] (ع  ن تف ) باضررتر و بازیان تر. (ناظم  الاطباء). ناسازوارتر. زیانکارتر. مضرتر.زیاندارتر. زیان آورتر. بزیان تر. (یادداشت  مؤلف ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۷۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        عذر پذیر. [ ع ُ پ َ ] (نف  مرکب ) عذرپذیرنده . که  پوزش  پذیرد و عذر قبول  کند. مقابل  عذرآور. (آنندراج ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        آذر خراد. [ ذَ رِ خ َرْرا ] (اِخ ) در چند موضع از فردوسی  به  نام  این  آذر برمیخوریم  لیکن  در فرهنگها ضبط نشده  است  : چنان  دید در خواب  کآتش پرست ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        آذر خرداد. [ ذَ رِ خ ُ ] (اِخ ) نام  آتشکده ٔ شیراز است  و بعضی  آن  را آتشکده ٔ پنجم  از هفت  آتشکده ٔ بزرگ  دانسته اند. و نام  مَلَکی  است  که  باعت...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        آذر زردشت . [ ذَ رِ زَ دُ ] (اِخ ) آذَرِ زَرْدهُشْت . نام  آتشکده ٔ هفتم  از هفت  آتشکده ٔ بزرگ  پارسیان  : پرستنده ٔ آذر زردهشت همی  رفت  با باژ و بَ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        آذر برزین . [ ذَ رِ ب َ ] (اِخ ) نام  آتشکده ٔ ششم است  از هفت  آتشکده ٔ ایرانیان  و آن  را یکی  از خلفای  زردشت  ساخته  است  و گویند روزی  کیخسرو سوا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        آذر بهرام . [ ذَ رِ ب َ ] (اِخ ) نام آتشکده ٔ سوم  از هفت  آتشکده ٔ بزرگ  پارسیان .  ||  نام  بنائی  قدیم  در همدان  که  اکنون  ویران  است .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عذر شنیدن . [ ع ُ ش َ / ش ِ دَ ] (مص  مرکب ) پذیرفتن  اعتذار. قبول  اعتذار. پوزش  پذیرفتن  : مرغ  بیوقتی  سرت  باید بریدعذر احمق  را نمی باید شنید.مول...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عذر گویان . [ ع ُ ] (نف  مرکب ، ق  مرکب ) پوزش  جویان . عذرخواهان . پوزش طلبانه  : شدم  عذر گویان  برشخص  عاج به  کرسی  زر کوفت  بر تخت  ساج .سعدی  (ب...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عذر داشتن . [ ع ُ ت َ ] (مص  مرکب ) معذور بودن .  ||  کنایه  از حایض  بودن  است .