اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اطری

نویسه گردانی: ʼṬRY
اطری . [ اَ ] (اِخ ) ۞ اتری . نام دانشمندی است که ابوریحان از وی در کتاب تحقیق ماللهند درباره ٔ مقیاسات در چند موضع مطالبی نقل کرده است . رجوع به فهرست تحقیق ماللهند شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
عطری . [ ع ِ ] (ص نسبی ) منسوب به عطر. معطر و دارای بوی خوش . (ناظم الاطباء). رجوع به عطر شود.- شمعدانی عطری ؛ در اصطلاح گیاه شناسی نوعی...
عتری . [ ع َ / ع ِ ](اِخ ) در اصطلاح رجال لقب حیابن علی و عمروبن علی و صندل بن علی و جز اوست . (از ریحانة الادب ج 3 ص 68).
آتْرْیَ (اوستایی) 1ـ دود بجا مانده از سوختن چیزی 2ـ خاکستر
کول عطری . [ ع َ ] (اِخ ) دهی از بخش ایذه که در شهرستان اهواز واقع است و 117 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
گل عطری . [ گ ُ ل ِ ع ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ از تیره ٔ شمعدانیها که برگهای آن عطری مطبوع داردو گلهای آن بنفش رنگ است . (گیاه شناسی ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.