اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اطفال

نویسه گردانی: ʼṬFAL
اطفال . [ اِ ] (ع مص ) بابچه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). دارای بچه ٔ خرد شدن . (از اقرب الموارد). اطفال زن و جانور ماده ؛ کودک نوزاد نهادن . (از متن اللغة). || به شبانگاه درآمدن . (منتهی الارب ).در شبانگاه درآمدن . (ناظم الاطباء). در طَفَل درآمدن ، و طفل بمعنی تاریکی است . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). اطفال قوم ؛ داخل شدن آنان در طَفَل . (از متن اللغة). رجوع به طَفَل شود. || سرخ گردیدن آفتاب نزدیک غروب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اطفال شمس ؛ سرخ شدن آن نزدیک غروب . (از اقرب الموارد).نزدیک شدن خورشید به غروب . || اطفال سخن ؛اندیشیدن آن را. تدبر کردن در آن . (از متن اللغة).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
اتفال . [ اِ ] (ع مص )بویناک کردن . ناخوش بوی کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.