اطلاق
نویسه گردانی:
ʼṬLAQ
اطلاق . [ اِطْ طِ ] (ع مص ) منشرح شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اطلاق نفس ؛ انشراح آن . (از متن اللغة). اطلاق مرد؛ انشراح آن ، گویند: ماتطلق نفسه لهذا الامر؛ ای ماتنشرح له . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
اطلاق داشتن . [ اِ ت َ ] (مص مرکب ) ۞ مطلق بودن . تعمیم داشتن . عمومی بودن . عمومیت داشتن . عمیم بودن . عام بودن . رجوع به اطلاق شود.
اطلاق افتادن . [ اِ اُ دَ ] (مص مرکب ) اسهال دست دادن . شکم روش روی دادن : باشد که غایط بار نگیرد و لیکن اطلاق افتد به افراط. (یادداشت مؤل...
اطلاق فرمودن . [ اِ ف َ دَ ] (مص مرکب ) اطلاق کردن . رها کردن . فروگذاشتن : شهوات و نهمات را طلاق داده بود و محظورات و محرمات را اطلاق فرم...
اتلاق. املاءِ ناصحیح اطلاق.