اطم
نویسه گردانی:
ʼṬM
اطم . [ اُ ] (ع اِ) حصار سنگین . (آنندراج ) (منتهی الارب ). پناهگاه . ج ، آطام . (مهذب الاسماء). کوشک و هر قلعه ٔ سنگین . (ناظم الاطباء).حصن . (از اقرب الموارد). || قصر. || هر خانه ٔ چهارگوش مسطح . ج ، آطام ، اُطُم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، آطام ، اطوم . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
عطم . [ ع ُ ] (ع اِ) پشم رنگین زده . (منتهی الارب ). پشم زده شده . (از اقرب الموارد) (از مخزن الادویه ). || (اِخ ) نام جایگاهی است . (از مع...
عطم . [ ع ُ طُ ] (ع ص ) هلاک شدگان . واحد آن عطیم و عاطم است . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و رجوع به عاطم و عطیم شود.
آتم . [ ت ُ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ اَتُم . رجوع به جزء لایتجزی شود.
عتم . [ ع َ ] (ع مص ) بازایستادن از کاری بعد از گذشتن در آن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) || بازماندن از کاری که اراده ٔ آن را...
عتم . [ ع ُ ت ُ / ع ُ ] (ع اِ) زیتون دشتی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج العروس ).
عتم . [ ع ُ ] (اِخ ) حصنی است در کوه و ضرة به یمن . (معجم البلدان ).
عتم . [ ع ُ ] (اِخ ) نام مردی است . (منتهی الارب ).
عتم . [ ع ُ ] (اِخ ) نام اسبی است . (منتهی الارب ).
عاتم . [ ت ِ ] (ع ص ) مهمان شبانگاه آینده . یقال : جائنا ضیف عاتم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جاءَ نا ضیف عاتم ؛ ای بطی ٔ ممس . (اقرب الموارد...