اظار
نویسه گردانی:
ʼẒAR
اظار. [ اَظْ ظا ] (ع ص ) شیردهنده . مرضعة. ناقل آن ناموثق است و اسناد آن را نیاورده و از الفاظی است که هیچیک از ثقات آن را یاد نکرده است . (از ذیل اقرب الموارد).
واژه های همانند
۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
آذار. (اِ) ماه اول بهار سریانی . (السامی فی الاسامی ). ماه هفتم از سالهای سریانی است میان شباط و نیسان که ابتدای سال از ایلول ماه اول خ...
اذآر. [ اِذْ ] (ع مص ) اذآر کسی ؛ بخشم آوردن او را. اغضاب . در خشم آوردن . (منتهی الارب ). || ترسانیدن او را. || حریص کردن ویرا. ایلاع . ...
ازعر. [ اَ ع َ ] (ع ص ) تنک موی . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). اندک موی . اندک موی تن . (مهذب الاسماء). مؤنث : زَعْراء. ج ، زُعر. (منتهی الار...
خط ریش. [ خ َطْ طِ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) عِذار. (منتهی الارب) (یادداشت بخط مؤلف ). به انگلیسی whisker عذار. ] ع ِ ] (ع اِ) افسار ستور. (منتهی الار...
آزارَ (اوستایی) 1ـ آزار، اذیت، رنج، بلا، گرفتاری، مصیبت، اندوه، غم2ـ نیرو، توان، قدرت، امکان
عذار با کسره ع به معنی سرخ صورتان -در اشعار اشاره به گونه سرخ دارد
فصل خزان چو فصل بهاران نمیشود -هر خوبرو ز لاله عذران نمیشود
بلبل اگر ز ناله فت...
ازآر. [ اِزْ ] (ع مص ) بانگ کردن و غریدن شیر. (منتهی الارب ).
اله آزار. [ اِ ل ِ ] (اِخ ) ۞ رجوع به العازار و الیعازر شود.
اله آزار. [ اِ ل ِ ] (اِخ ) ۞ العازار. معاون و نایب مناب حضرت داود بود. رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2609 شود.
جان آزار. (نف مرکب ) جفاپیشه . ظالم . (ناظم الاطباء). آزاردهنده ٔ جان . جان آزارنده .