اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اظهر

نویسه گردانی: ʼẒHR
اظهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) نامش میرغلامعلی دهلوی و از شاعران هندوستان بود و در سال 1182 هَ . ق . در مرشدآباد درگذشت . او راست :
نه مرا تو می شناسی ، نه ترا شناختم من
بکدام آشنائی ، ز تو دردسر گرفتم .

(از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 995).


و آغابزرگ طهرانی می نویسد: وی شاگرد شمس الدین فقیر بود و بسال 1170 هَ . ق . به عظیم آباد (هند) مهاجرت کرد ودر همانجا درگذشت . برخی از اشعار وی در گلشن (ص 26)آمده و صاحب قاموس الاعلام و مؤلف ریحانة الادب آنها را نقل کرده اند. (از الذریعه قسم اول از ج 9 ص 80). ومؤلف صبح گلشن می نویسد: وی در روزگار علی وردیخان بهادر مهابت جنگ به عظیم آباد آمده و از آنجا به مرشدآباد رفته و همانجا زندگی را بدرود گفته است . (صبح گلشن ص 26). و صاحب گلشن این اشعار را نیز به وی نسبت داده است :
عشق تو دگر گداخت ما را
این فتنه کجا شناخت ما را
از دست جنون دل چه پرسی
در اول داو باخت ما را.

. . .


نماند طاقت پرواز سیر بُستانم
ستمگران پر و بال مرا چرا بستند
برنگ توبه ٔ فصل ِ بهار سنگدلان
هزار عهد بمن بسته اند و بشکستند.

(صبح گلشن ص 27).


و رجوع به ریحانة الادب شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
ازهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) ابن خمیصة. صحابیست و از ابی بکر صدیق روایت داردو ابن عبدالبر گوید: فی صحبته نظر. (تاج العروس ).
ازهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) ابن رستةبن عبداﷲ، ابومحمد المُکتب اصفهانی ، متوفی به سال 286 هَ . ق . وی از محمدبن بکیر و سهل بن عثمان و سعدویه روای...
ازهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) ابن سعد السمان الباهلی بالولاء البصری . محدث است . وی از حمید طویل و از وی اهل عراق روایت کنند و از پیش آنکه ابوجعف...
ازهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) ابن سعید. ابن قتیبه ٔ دینوری بوسائطی از وی دعائی از رسول (ص ) نقل کند. (عیون الاخبار ج 2 ص 278).
ازهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) ابن عامربن غوثبان . پدر قبیله ای است . (منتهی الارب در کلمه ٔ زوف ).
ازهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) ابن عبدالحارث بن ضراربن عمرو الضبی . عالمی ناسب و از خطبای بنی ضبة حنظلةبن ضرار. وی درک اول اسلام کرد و عمری طویل ...
ازهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیز مکنی بابی الهندی شاعر. رجوع بعقد الفرید چ محمد سعید العریان ج 3 ص 297 شود.
ازهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ حرازی ، از مردم روستا و قلعه ٔ حراز [ یمن ]. (منتهی الارب ). و مؤلف تاج العروس گوید: حرازبن عوف بن عدی بط...
ازهر. [ اَ هََ ] (اِخ )ابن عبد عوف بن عبدبن الحرث بن زهرة الزهری . صحابی است . (تاج العروس ). مؤلف قاموس الاعلام ترکی گوید: ازهربن عبدعوف...
ازهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) ابن قیس . صحابی است و حرزبن عثمان از او حدیثی روایت کرده و ابن عبدالبر ذکر او آورده است . (تاج العروس ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.