اعادة
نویسه گردانی:
ʼʽAD
اعادة. [ اِ دَ ] (ع مص ) بازگردانیدن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل ص 15). چیزی را بجای خود بازگردانیدن . (ناظم الاطباء). اعادة چیزی به جایی ؛ بازگردانیدن آن . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). بازبردن چیزی را. برگردانیدن به جایی . (از متن اللغة). || اعادة سخن ؛ تکرار آن . (از اقرب الموارد). تکرار چیزی یا سخنی پیاپی . (از متن اللغة). دوباره گفتن سخن . (ناظم الاطباء). || اعاده ٔ چیزی ؛آن را عادت خود ساختن . (از اقرب الموارد). عادت شدن چیزی برای کسی . (از متن اللغة). خوی گرفتن بچیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). توانایی و طاقت پیدا کردن بر کاری بسبب عادت کردن بدان . (از اقرب الموارد).
- فلان مایعید و مایبدی ٔ ؛ هر گاه چاره ای نباشد چنین گویند. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
اعاده . [ اِ دَ ] (ع مص ) مکرر کردن . (فرهنگ نظام ). دوباره . (ناظم الاطباء). مکرر کردن : دیروز هرچه مطلب خود را اعاده کردم کسی گوش نداد. (فره...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
اعاده حیثیت. اعادۀ حیثیت کردن، حیثیت دادن، اعادۀ حیثیت شدن: اعتبار یا شوکت را بازگرداندن. رجوع شود به «اعاده» و «حیثیت». همچنین رجوع شود به «اعاده کرد...
اعاده شدن . [ اِ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دوباره به جای خود آمدن . (ناظم الاطباء). بازگردانده شدن : نشنیدنت ز عادت خود هیچ برنگشت هرچند ...
اعاده کردن . [ اِ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب )دوباره به جای خود برگشتن . || سخن را دوباره گفتن . (ناظم الاطباء). بازگفتن . || بازسرگرفتن . ...
اعاده دادن . [ اِ دَ / دِ دَ ] (مص مرکب ) دوباره به جای خود برگردانیدن . (ناظم الاطباء). معاودت دادن . عود دادن . عودت دادن . اعاده کردن . و ...