اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اعم

نویسه گردانی: ʼʽM
اعم . [ اَ ع َم م ] (ع ص ، اِ) گروه بسیار. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). جماعت بسیار. (از اقرب الموارد). || درشت و سطبر از هر چیزی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). درشت . (از اقرب الموارد). || درازبالا. (منتهی الارب ). رجل اعم ؛ مرد درازبالا و کذلک نخل اعم . (ناظم الاطباء). || فراگیرنده تر همه را. (آنندراج ) (غیاث اللغات ).فرارسنده تر. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ): هو اعم منه ؛ او شاملتر است از آن . (ناظم الاطباء). شاملتر. (از اقرب الموارد). فراگرفته تر. شاملتر. عام تر. (ناظم الاطباء). فراگیرنده تر. پرافرادتر. مقابل اخص . (یادداشت بخط مؤلف ). || خواه . چه . زش . (یادداشت بخط مؤلف ): خواهر اعم از تنی و غیرتنی نصف برادر ارث برد؛ خواه تنی ... (یادداشت بخط مؤلف ). اعم از اینکه بخواهد یا نه ؛ زش خواهد یا نه ؛ چه بخواهد چه نخواهد. عشب گیاه باشد، اعم از تر و خشک . اعم از اینکه او بیاید یا نیاید من میروم . (یادداشت مؤلف ).
- اعم از ؛ خواه . چه .خواهی . یا. (یادداشت بخط مؤلف ): ذَفَر؛ تیزی و تندی بوی خواه خوش و خواه ناخوش . اعم از اینکه بیاید یانیاید؛ خواه بیاید خواه نیاید. (یادداشت بخط مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
اعم . [ اَ ع َم م ] (اِخ ) رجوع به معین الدین اعم شود.
اعم . [ اَ ع ُم م ] (ع اِ) ج ِ عَم ّ، بمعنی برادر پدر، یا هر کس که پدرش با پدر تو از یک صلب یا یک بطن باشد. اَعمام . عُمومَة. (از اقرب المو...
صحیح و اعم . [ ص َ ح ُ اَ ع َم م ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح اصول فقه ) حاصل آن اینکه در صورت ثبوت حقیقت شرعیه آیا الفاظی که شارع ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
غزوه ٔ عام الفتح . [ غ َزْ وَ ی ِ مِل ْ ف َ ] (اِخ ) یا غزوه ٔ فتح مکه . رجوع به فتح مکه و عام الفتح شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.