اغراق
نویسه گردانی:
ʼḠRʼQ
اغراق . [ ] (اِخ ) سیف الدین از امرای ترک سلطان جلال الدین منکبرنی . رجوع به جهانگشای جوینی ج 1 ص 106 و 109 شود.
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
اغراق . [ اِ ] (ع مص ) غرقه کردن . یقال : اغرقه فی الماء فغرق . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). غرق کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). غرق گرد...
اغراق گو. [ اِ ] (نف مرکب ) اغراق گوی . اغراق گوینده . آنکه بمبالغه سخن گوید. آن کسی که در گفتار از حد تجاوز کند.
اغراق گوی . [ اِ ] (نف مرکب ). اغراق گو. اغراق گوینده . رجوع به اغراق گو شود.
اغراق آمیز. [ اِ ] (ن مف مرکب ) سخن آمیخته به اغراق یا تجاوز از حد در قول یا در فعل .
اغراق گویی . [ اِ ] (حامص مرکب ) زیاده گویی . زیاده روی در گفتار.
اغراق ملک . [ ] (اِخ ) از امرای سلطان جلال الدین منکبرنی است . رجوع به سیف الدین اغراق و تاریخ جهانگشای جوینی ص 138، 139، 192، 196 و 19...
اغراق گفتن . [ اِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) مبالغه کردن در گفتار. تجاوز کردن از حد در سخن .
اغراق گوینده . [ اِ ی َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) اغراق گو. گزافه گو. آنکه بگزاف سخن گوید. رجوع به اغراق گو شود.