اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

اف

نویسه گردانی: ʼF
اف . [ اُ ] (از ع ، صوت ، اِ) کلمه ایست که در کراهت و انزجار خاطر و تنبیه طرف مقابل استعمال میکنند. (ناظم الاطباء). کلمه ایست که بهنگام اظهار افسردگی ، نفرت و کراهت استعمال کنند. (فرهنگ فارسی معین ). آه . آخ . واه . (یادداشت بخط مؤلف ): اف بر تو. اف بر من . (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
اف کردن . [ اُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تأفیف . (تاج المصادر بیهقی ). اظهار کراهت کردن . اف گفتن : در آینه ٔ دولت تا زنگ پذیر است در دهر کرا زهره ٔ...
اف گفتن . [ اُف ف گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) آه کشیدن . رجوع به اف شود.
اف-۲۲ رپتور هواپیمای جنگنده نسل پنجم ساخت شرکتهای لاکهید و بوئینگ است که از فناوری رادارگریزی (Stealth) استفاده می‌کند. ایالات متحده تنها کشوری است که...
اف ام-۲۰۳۰ با نام اصلی فریدون م اسفندیاری (۲۳ مهر ۱۳۰۹ بروکسل- ۱۸ تیر ۱۳۷۹ نیویورک) نویسنده، معلّم، فیلسوف، نظریّه‌پرداز ترابشریّت، مشاور و آینده‌پژوه...
آف . (اِ) آهوی تاتار. آهوی چین . آهوی ختن . آهوی خطا. آهوی مشک . آهوی مشکین . غزال المسک . || مِهر. خور. شمس .
(اوستایی) رسیدن، گیرآوردن، پس گرفتن
عف . [ ع َ ] (اِ صوت ) آواز سگ . (آنندراج ). عفعف . عفف . رجوع به عفعف و عفف شود.- عف کردن ؛ عفعف کردن . آواز سگ کردن : مژده ٔ عفو برای دل ...
عف . [ ع َف ف ] (ع مص ) بازایستادن از حرام و پارسائی نمودن . (از منتهی الارب ). بازایستادن از زشتی . (تاج المصادر بیهقی ). خودداری و امتناع ک...
عف . [ ع َف ف ] (ع ص ) پارسا. (منتهی الارب ). خودداری کننده از انجام آنچه جایز و نیکو نباشد، خواه در کردار و خواه در گفتار. (از اقرب الموارد)....
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.