اف
نویسه گردانی:
ʼF
اف . [ اُف ْ فِن ْ ] (ع اِ فعل ) کلمه ای است که در وقت تنگدلی و زجر گویند و این لفظ بکسی گویند که از او تنگدل و سرگردان شده باشند و او را عیب کنند. (آنندراج ). کلمه ٔ کراهت است و در آن چهل لغت آمده : اُف ﱡ. اُف َّ. اُف ِّ. اُف ﱡ. اُفّاً و اُف ة. اُف ُ و اُف َ و اُف ِ و اُف ٌ و اُفاً و اُف و اُفّی بدون اماله و اُفّی به اماله ٔ محض و اُفِّی به اماله ٔ بین بین و الف در هر سه لغت برای تأنیث است . و اُفِّی به کسر الفاء و اُفّوُه ُو اُفﱡه ُ و اُفَّه ُ. اُفِّه ِ. اِف . اِف ﱡ. اِف ِ. اِف .اِفاً. اِف . اِف ٌ. اِفاً. اِف . اِف ٌ. اِفی ̍. اِفّی . اِفّی به اماله و اِفّی . اَف ِّ. اِف . اَف ّ. آف ّ. اَف . آف . اُف . اَف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کلمه ای است که بر تنگدلی و کراهت دلالت دارد و در آن لغاتی است که این صورت از همه مشهورتر است . (از اقرب الموارد). صوتی است که تکلم کرده می شود بدان نزدیک کاری که دشوار نماید و در وقت تنگدلی و زجر گویند و کلمه ای است که بجهت اهانت کسی گویند. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). هنگام کراهت گویند. (زمخشری ). کلمه ای است برای نفرین . کلمه ای است که بعلامت ضجرت گویند.کلمه ای نمودن ضجرت را. کلمه ای برای نمودن کراهت است . (یادداشت بخط مؤلف ): و لاتقل لهما اف و لاتنهرهما. (قرآن 23/17). || (اِ) هر چیز حقیر از چوب و نی و جز آن که آنرا از زمین بردارند. و منه : افا له و تفاً؛ ای قذرا له . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). آلودگی و ناپاکی . افاً له و علیه ؛ ای قذراً. (از اقرب الموارد). || تراشه ٔ ناخن یا چرک آن یا چرک گوش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || چرک گوش . (از اقرب الموارد). زهره ٔ گوش . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). برخی گفته اند: اف ، چرک گوش و تف ، چرک ناخن است . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). یا اف بمعنی قلت است و تف از اتباع است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
اف . [ اُ ] (از ع ، صوت ، اِ) کلمه ایست که در کراهت و انزجار خاطر و تنبیه طرف مقابل استعمال میکنند. (ناظم الاطباء). کلمه ایست که بهنگام اظه...
اف . [ اُ ] (روسی ، پسوند) اداتی است در زبان روسی برای نسبت به پدر یا یکی از اجداد،چنانکه در رمانف ، تقی اف ، توپچی باشی اف . (یادداشت بخطمو...
اف . [ اَ ] (پیشاوند) بر. روی . بالا. چنانکه در افسر، افسار، افروختن و نظایر آن . (یادداشت مؤلف ).
اف . [ اَف ف ] (ع مص ) اف کردن . (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). ازاندوه و تنگدلی و درد، اف گفتن . (از اقرب الموارد).تَا...
اف . [ اِف ْ ف ُ ] (ع اِ) هنگام . وقت . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). حین . هنگام . (از اقرب الموارد). اِفّان . تَئِفَّه . (منتهی الارب ) (اقرب ...
عاف . (ع ص ) (از: ع وف ) سهل و نرم . (منتهی الارب ).
بی اف. مخففِ یکی از سه عبارت های انگلیسی زیر:
Bloody fool = (عبارت عامیانه) بیش از حد احمق، مفتضحانه احمق.
Boldface = الف. بی شرم، گستاخ. ب. ن...
لاکهید مارتین اف-۳۵ لایتنینگ ۲ هواپیمای جنگنده عمود پرواز ساخت شرکت لاکهید مارتین و تحت کاربری نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا است.
محتویات [نمایش...
قاسم اف . [ س ِ اُ ] (اِخ ) (خانان ) طائفه ای هستند از خانان بلاد بلغار و از خاندان قاسم بن آلغمحمد. رجوع به قاسم بن آلغ محمد شود. (طبقات السل...
فرمت PDF توسط شرکت Adobe طراحی شده و مخفف Portable Document Format است ، به معنای فرمت سند قابل انتقال. بدین معنی که شما یک فایل را با این فرمت ذخیره ...