افتراق . [ اِ ت ِ ] (ع  مص ) از یکدیگر جدا شدن . (تاج  المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). از همدیگر جدا کردن . (غیاث  اللغات ). از همدیگر جدا شدن  وکردن  و پراکنده  گردیدن . (آنندراج ). پراکنده  و جدا گردیدن . (منتهی  الارب ) (ناظم  الاطباء). مقابل  اجتماع  کردن . (از اقرب  الموارد).  ||  (اِمص ) مأخوذ از تازی ؛ جدائی . مفارقت . (ناظم  الاطباء) 
: تا بباید آسمان  را تیرگی  و روشنی 
تا بباید اختران  را اجتماع  و افتراق . 
منوچهری .
-  
حالت  افتراق  ؛ حالت  جدائی .(ناظم  الاطباء). 
||  در اصطلاح  متکلمان ، بودن  دو جوهر در دو چیز باشد بطوری  که  تفاضل  میان  آن  دو ممکن  باشد. (از تعریفات  جرجانی ). در نظر متکلمان  قسمی  از کون  است . رجوع  به  کشاف  اصطلاحات  الفنون  ذیل  کلمه ٔ کون  شود.