اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

افد

نویسه گردانی: ʼFD
افد. [ اَ ف ِ ] (ص ، اِ) بمعنی افتد است که شگفت و عجب و تعجب باشد. (برهان ) (آنندراج ) (هفت قلزم ). غریب . عجیب . (یادداشت دهخدا). افدستا. (از برهان ). درپهلوی اود ۞ یعنی عجیب شگفتی آور. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). || ستایش کننده . (برهان ) (آنندراج ) (هفت قلزم ). رجوع به افتد و مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی ص 321 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
افد. [ اَ ف َ ] (ع مص ) شتابی کردن . (آنندراج ). شتاب کردن . (المصادر زوزنی ). || درنگ نمودن . از اضداد است . (آنندراج ). || نزدیک گشتن . (آن...
افد. [ اَ ف ِ ] (ع ص ) شتابنده . (از اقرب الموارد).
افدنمودن . [ اَ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) تعجب اظهار داشتن . شگفتی نمودن . (یادداشت بخط مؤلف ).
عفد. [ ع َ ] (ع مص ) هر دوپای فراهم آورده برجستن . (از منتهی الارب ).دو پای را در کنار هم قرار دادن و جهیدن بدون دویدن . (از اقرب الموارد). ...
عفد. [ ع َ ] (ع اِ) کبوتر، یا مرغی است شبیه کبوتر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از فهرست مخزن الادویه ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.