افرا
نویسه گردانی:
ʼFRʼ
افرا. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ فَرَء، بمعنی گورخر یا گورخر جوان . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). فِراء. (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
عفراء. [ ع َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث أعفر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به اعفر شود. || ترید سپید کرده شده . || ریگ سرخ . || شب سپ...
عفراء. [ ع َ ] (اِخ ) قلعه ای به فلسطین . (منتهی الارب ). قلعه ای است از اعمال فلسطین در نزدیکی بیت المقدس . (از معجم البلدان ).
عفراء. [ ع َ ] (اِخ ) (ابناء...) معوذ و معاذ. صحابیان اند و آن هر دو پسر حارث بن رفاعة و عفراء نام مادر ایشان است که او دختر عبیدبن ثعلبة باشد....
عفراء. [ ع َ ] (اِخ ) (قصر...) جائی است به شام قریب نوا. (منتهی الارب ). نام قریه ای به شام نزدیک نوی . (ابن البیطار در ذیل کلمه ٔ آآکثار).
عفراء. [ ع َ ] (اِخ ) دختر عقال . از زنان شاعر عرب و معشوق عروةبن حزام . رجوع به عفراء (دختر مهاصر...) شود.
عفراء. [ ع َ ] (اِخ ) دختر مهاصربن مالک ۞ ، از بنی ضبةبن عبد، از عذرة. از زنان شاعر بود و داستان عشق او با پسرعمش عروةبن حزام شهرت دارد، چه...
عروه وعفراء. [ ع ُرْ وَ وُ ع َ ] (اِخ ) عاشق و معشوقه ٔ مثلی . (امثال و حکم دهخدا). عروةبن حزام ضنی و معشوقه ٔ او عفراء، که سرانجام در عشق ا...