 
        
            افراز
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼFRʼZ
    
							
    
								
        افراز. [ اِ ] (ع  مص ) جدا کردن  چیزی . (آنندراج ). جدا کردن  و تمیز دادن  چیزی  را. (منتهی  الارب ) (ناظم  الاطباء).  ||  دست  دادن  شکار به  انداختن .  ||  قادر گردانیدن  جهت  نزدیکی  وی . (منتهی  الارب ) (آنندراج ) (ناظم  الاطباء).
-  افراز کردن  ؛ تقسیم  کردن  ملک  مشاع . جدا کردن  سهم  هر یک  از کسانی  که  در ملکی  بطور مشاع  مالک  هستند.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        افراز. [ اَ ] (اِ) بلندی . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ). بمعنی  بالا باشد. (فرهنگ  اسدی ). بلندی . (آنندراج ) (هفت قلزم ). بلندی  و قله . (ناظم  الاطبا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
        
            
										
                
                
                    
											
                        افراز رخ . [ اَ زِ رُ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ). جانب  بالای  روی  را گویند که  افراز و فراز بمعنی  بالا و رخ  بمعنی  روی  است . در بعضی  نسخه ها رو...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        افراز کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص  مرکب ) قسمت  کردن . (یادداشت  مؤلف ). تقسیم  کردن  ملک  مشاع . و رجوع  به  افراز شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        کمان افراز. [ ک َ اَ ] (نف  مرکب ) آنکه  کمان  افرازد. آنکه  کمان  را به  قصد تیراندازی  بدست  گیرد. برافرازنده  وبر دست  گیرنده ٔ کمان  به  قصد تیران...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        گردن افراز. [ گ َ دَ اَ ] (نف  مرکب ) متکبر. خودپسند : بازی کن  و چابک  و طرب سازمالیده سرین  و گردن افراز. نظامی . ||  گردنکش  : در این  سودا که  با ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        افراض . [ اِ ] (ع  مص ) عطا دادن  کسی  را. (منتهی  الارب ) (آنندراج ) (تاج  المصادر بیهقی ) (ناظم  الاطباء).  ||  فریضه  گردانیدن  جهت  کسی . (منتهی  ...