اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

افراسیاب

نویسه گردانی: ʼFRʼSYAB
افراسیاب . [ اَ ] (اِخ ) غار...، نام غار افسانه ای که محل شمامه ٔ جادو بوده است . در اسکندرنامه آمده است : چون صلصال خبردار شد از اشکنجه کردن مهترنسیم ، ازشهر خطا بیرون آمده داخل در غار افراسیاب شد در پیش شمامه ٔ جادو رسید. (از سبک شناسی بهار ج 3 ص 261).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
افراسیاب . [ اَ ] (ص )کنایه از هموار به راه رونده است چه آب بمعنی راه رو هموار است . (هفت قلزم ) (برهان ). || در پهلوی فراسیاک ۞ بمعنی ش...
افراسیاب . [ اَ ] (اِخ ) نام پادشاه ترکستان است . (برهان ) (هفت قلزم ). پادشاهی عظیم الشأن از پادشاهان توران که بغایت شجاع و بهادر بود. (غیا...
افراسیاب . [ اَ ] (اِخ ) گنج ... نام یکی از گنجهای خسروپرویز. نام یکی از گنجهای هفت گانه ٔ پرویز. چنانکه در ابیات شاهنامه آمده است : دگر نامو...
افراسیاب . [ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سارال بخش دیواندره از شهرستان سنندج . محلی کوهستانی و سردسیر است و 100 تن سکنه دارد. آب آن از ...
افراسیاب . [ اَ ] (اِخ ) اتابک ...، ابن یوسف شاه از اتابکان لر بزرگ بود و از 688 - 695 هَ . ق . حکمرانی داشت . وی مردی مستبد و ظالم بود. ابتدا ...
افراسیاب . [ اَ ] (اِخ ) آل ...، نام سلسله ای از فرمانروایان ترک که به نامهای آل خاقان وخانیه و افراسیابیه نیز خوانده میشوند. این سلسله ...
افراسیاب . [ اَ ] (اِخ ) کیا...،نام یکی از ملوک مازندران در عصر آل باوند و از بستگان آنان . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 337 شود.
آل افراسیاب . [ ل ِ اَ ] (اِخ ) نام سلسله ای از امراء ترک که آل خاقان و خانیه و ایلک خانیه و افراسیابیه نیز خوانده میشوند (از حدود 320 تا حدود...
افراسیاب لر. [ اَ ب ِل ُ ] (اِخ ) همان افراسیاب اتابک از اتابکان لر است .رجوع به این کلمه و تاریخ غازان ص 105 و 106 شود.
گنج افراسیاب . [ گ َ ج ِ اَ ] (اِخ )نام گنجی است که افراسیاب نهاده بود و پرویز آن را بیافت و آن گنج چهارم است از جمله هشت گنج خسروپروی...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.