اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

افعل

نویسه گردانی: ʼFʽL
افعل . [ اَ ع َ ] (ع ن تف ) (... تفضیل ) وزن صفت تفضیلی در لغت عرب و تأنیث آن بر وزن فعلی باشد چنانکه در: اکبر، کبری و غیره . و این صیغه دلالت دارد بر برتری موصوف خود در صفت مزبور بر سایرین . و چون به اسم معرفه اضافه گردد برتری موصوف را بر شخص مضاف الیه و چون به اسم نکره اضافه شود برتری موصوف را بر افراد مضاف الیه دلالت دارد. (از تعریفات جرجانی ). و کلمات خیر و شر صفت تفضیلی و در اصل اخیر و اشر بوده است که بحذف همزه معمول گردیده است لیکن در فارسی گاه خیر بصورت اصلی آن یعنی اخیر آمده است :
بجای بد زکریا که کشته شد یحیی
گزیده ای که به پاکی بد از جهان اخیر.

ناصرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
افعل . [ اِ ع َ ] (ع فعل امر) کن . بکن . که آنرا در استخاره بجای خیر گیرند و مقابل آن را شر دانند. (یادداشت مؤلف ) : لاتفعل و افعل نکند چند...
افال . [ اِ ] (ع اِ) ج ِ اَفیل . شتران بچه که به سال یا زاید از آن درآمده و شتربچه از ماده جداشده . (آنندراج ). ج ِ افیل ، یعنی شتربچه که ...
عفال . [ ع َ ل ِ ] (ع اِ) دشنام است مر زنان را. (منتهی الارب ). شتم است زن را و آن خاص نداست . گویند: یا عفال . (از اقرب الموارد).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.