اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

افغان کردن

نویسه گردانی: ʼFḠAN KRDN
افغان کردن . [ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ای خدایا گفتن به استغاثه . زاری کردن . ناله کردن :
بانگ بردارند و بخروشند بر امید خورد
چون حدیث جو کنی بیشک خران افغان کنند.

ناصرخسرو.


مطرب همی افغان کند که می خور
ای شاه که این جشن خسروان است .

ناصرخسرو.


گر عیب من ز خویشتن آمد همه
از خویشتن به پیش که افغان کنم .

ناصرخسرو.


خسروا عدل تو جاییست که از چنگل باز
هیچ تیهوبچه در ملک تو افغان نکند.

مجیرالدین بیلقانی .


میترسم از این کبود زنجیر
کافغان کنم آن شود گلوگیر.

نظامی .


در نهان جان از تو افغان می کند
گرچه هرچه گوئیش آن میکند.

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.